جمعه

مادر

آن زن جيغ می کشد
این مادر،
مرا هم به دنيا می آورد.
من بزرگ نمی شوم
و هميشه
دو ساله می مانم

تنها 728 روز از این زندگی را با مادرم گذراندم و امروز درست سالروز پایان آن روزهاست ، در خاطرم که نه ، در وجودم تنها تصویر مبهمی از او برایم باقی مانده است، تصویری مبهم اما زیبا ، مثل رنگ های روی یک حباب .

هیچ نظری موجود نیست: