دوشنبه

وصف العیش و ماهی ها عاشق می شوند

حالش را بردم . و تا دلم بخواهد هم حالش را می برم البته اگر موجود باشد. راستش همین حالا که این واژه ها از ذهنم به کیبورد منتقل می شوند و از آنجا به همین جایی که شما می بینید،به لطف گوگل عزیزو همین طور فرزند خلفش گوگل ویدیو عزیز ، توانستم فیلم ماهی ها عاشق می شوند به کارگردانی علی رفیعی را برای دومین بار ببینم و چه لذتی که بردم از این فیلم.
راستش وقت ساختن فیلم خاطرم هست که مدام برخی ها سوسه می آمدند که رفیعی کارگردان تئاتر است و کارگردانی را سپرده دست محمود کلاری و خودش هیچ نقشی ندارد و ...خیلی حرفهای دیگر اما جدای تدوین واروژکریم مسیحی و فیلمبرداری خوب کلاری کارگردانش هم به نظرم نقش زیادی درفیلم ایفا کرده بود و یا بهتر است بگویم کارش خوب بوده البته نه بی نقص .
نمی دانم شما هم مرا درک می کنید یا نه ولی مطمئنم آنهایی که بچه گیلانند و شمال ایران بخوبی می دانند من چه حسی دارم بخصوص با آنهمه غذاهای خوشمزه و خوبی که رفیعی در فیلم تکرارشان کرده است.خلاصه لذتی برده ام . اینها و بحث فنی فیلم به کنار ، میرزاقاسمی و باقلا وابیچ و ماهی فبیج شکم پر و باقلا قاتق و مربای خوش رنگ و طعم بهار نارنجش را بچسبید که حسرتشان بر دلم مانده توی این روزها. حالا کسی مرا درک می کند. علی رفیعی را چطور؟
تنها جمله ای که می توانم بدون در نظر گرفتن بحث های هنری و فنی در تعریف فیلم ماهی ها عاشق می شوند بگویم این است: علی رفیعی فیلم خوشمزه ای ساخته است.
راستش در ایام جشنواره 83 که فیلم را در سینمای مطبوعات دیدم لذت این همه غذا را نبرده بودم یعنی بچه های همکار نگذاشته بودند که حالش را ببریم و شاید هم چون گیلان و غذاهای خوشمزه ی توی فیلم در دسترس بودند چندان توجه ام را جلب نکرده بود ، بهر حال دل است دیگر.

هیچ نظری موجود نیست: