چهارشنبه

ایپچی بس رنجه نوکون جانا

یاد باور او مهتابی شبانا
او شبروی های نهانا
بی قراری و خاموشه
اوخط و او نشانا
یاد باور او مهر نمایانا
او اولین شیرین گبانا
هرچی بوگوفتی مرا یاده
شاهد می دیل تی لبانا
نوشو نوشو
ایپچی بس رنجه نوکون جانا
نوشو نوشو
زندگی بی تو تاسیانا...








پس نوشت: اجرا از محمد نوری اما متاسفانه نمی دانم ترانه از کیست.
پسا پس نوشت: زبان گیلکی خیلی سخت نیست، کمی تلاش کنید متوجه می شوید فقط دو واژه را معنی می کنم؛ ایپچی معنای کمی و تاسیان معنای دلتنگی می دهد

۷ نظر:

ناشناس گفت...

واقعا دلم تنگ شد.

ناشناس گفت...

سلام داداش بهرام.
مخلص شما هم هستيم.
به همين زودي زود يك شعر تقديم‌تان خواهيم كرد.
آنجا كه هستي خوش باشي.
هر جا كه هستي خوش باشي.

ناشناس گفت...

سلام داداش بهرام.
مخلص شما هم هستيم.
به همين زودي زود يك شعر تقديم‌تان خواهيم كرد.
آنجا كه هستي خوش باشي.
هر جا كه هستي خوش باشي.

بهرام رفیعی گفت...

رافونه عزیز
من این ترانه رو خیلی دوست دارم، اما نمی خواستم با به اشتراک گذاشتنش شما رو دلتنگ کرده باشم، رفیق حالا خوبه که آرش جان همسر مهربانت کنارت هست.
من اگر دلتنگی می کردم باز دلیلم منطقی تر بود با این همه تنهایی و دوری.

بهرام رفیعی گفت...

اصغر مهربان
سلام رفیق خوبم، دیدم چشم هایش عاشق تر شده اند کمی که دقت کردم فهمیدم که علتش از حضور نازنین و عاشق تو بوده. عزیز برادر من همیشه شعرهات را دنبال می کنم و لذتش را می برم، مرسی منتظرم میهمانم کنی باز.

ناشناس گفت...

منو یاد دلتنگی های از خاطر رفته ام
توی شلوغی زندگی انداختی...دلتنگی برای
کسی که زود از دست دادمش قبل از اینکه بتونم معنای حضورش رو درک کنم.
الان من موندم و دلتنگی هایم برای درک واژه ی پدر، تکیه گاه، تجربه ...
ممنون بهرام جان

بهرام رفیعی گفت...

مخلص آقا مهدی گل هم هستم
امیدوارم یک روز طوفان بزرگی بیاد و دلتنگی های همه ی ما رو با خودش ببره به دورترین جاهای ممکن ، تاجایی که دیگه هیچ کس دلتنگ نباشه.