سه‌شنبه

دوهزار و هشت هم آمد

خب سال 2008 هم چند دقیقه پیش شروع شد. سال گذشته هم مثل بیشتر سال های گذشته تلخ و سخت بود. هم برای کشورمان، هم برای مردمانش. سال 2007 بخصوص برای زنان وحتا مردان سرزمین مان ، برای روزنامه نگارانش و برای دانشجو ها ، برای کارگرها، پرستارها، معلم ها ، برای همه سخت تر از سال گذشته اش بود. به سبب برنامه های دولت احمدی نژادی و اصلن کل حکومت، چه در سیاست ، چه در اقتصاد، چه در دیپلماسی و کللن در هر حیطه دیگری وضعیت چندان مناسبی نداشته ایم. هرچند اوضاع این چند سال اخیر مدام همین طور بوده و هر سال بدتر از سال پیش بوده اما تنها امید است که برایمان این شرایط و اوضاع نا مناسب را هر سال تحمل پذیر می کند.
اما همین امید مثل تمام این سال ها می گوید؛ امسال اگر بخواهیم طور دیگری رقم می خورد که می تواند بدتر از سال پیش نباشد، همین امید باز می گوید حتی اگر بخواهیم امسال می تواند بهتر از تمام سال های گذشته هم باشد.
سال نو میلادی را به همه بخصوص دوستان مسیحی تبریک می گویم .

۴ نظر:

ناشناس گفت...

امیدوارم همانطوری که میگی باشه ولی یادت باشه آنهایی که زیاد لالایی می خونند خودشان خوابشان نمیبره. بهتره بیشتر مرد عمل باشیم تا اینکه با لالایی خودمان را به خواب بزنیم.

بهرام رفیعی گفت...

اردل عزیز
ببخش که این طور خطابت کردم ولی این جوری احساس خودمانی بودن می کنم. می دونم باهم چایی نخوردیم؟! ولی خب.
مطمئن باش همانطور که گفتم هست، اما درباره ی لالایی و خواب دقیقن حق با شماست. من اصولن فقط همین قدرش را می دانم و تنها بلدم لالایی اش را بخوانم، خوابش را دیگران می کنند. درباره مرد عمل! هم عرض کنم که من هم بسیار گشتم ولی مرد عمل !پیدا نکردم ، خودم که دیگر اصلن خودم را جزیی از دسته نامردها می دانم .
حتمن شما بهتر از من می دانی که آنهایی که زیاد حرف می زنند اصلن اهل عمل نیستند و اتفاقن بنده حقیر هم زیاد حرف می زنم و همچنین اصلن این جا را درست کرده ام که همین حرف ها را که شاید تنها آرزوها و خیالبافی هایم باشد را بنویسم.
از این که قابل دانستی و پیغام گذاشته ای سپاسگذارم. باز هم بیا به چشم هایش اما نوشته هایش را خیلی جدی نگیر ، چون همین طوری این ها را می گویم که مثلن چیزی گفته یا نوشته باشم.

ناشناس گفت...

برادر جان چرا دلگیر شدی؟! این تن بمیره اگه منظور خاصی داشته باشم. من اول به خودم بعد به همگی میگم باید مرد عمل باشیم تا حرف همین. دیگه نمیدونستم به شما برمیخوره بابا فکر میکردیم شماهایی که دست به قلمید دلتان گنده تر از این حرفهاست. مطمئن باش دیگه مزاحمت نمیشم که باعث دلخوریت بشم. ولی فکر کنم اگر یک فیلتر بذاری که اول خودت کامنت ها را تایید کنی بعد بذاری توی سایت بهتره. جلوی هر دلگیری و چرت و پرت نویسی را میگیره
موفق باشی

بهرام رفیعی گفت...

اردل بزرگ و ناز
باور کن دلخور و دمغ یا پکر نیستم از دست نازنینت. حتی در پاسخ به پیغامت هم نوشتم که باز هم بیا به چشم هایش. امیدوارم توضیح را بخوانی؟ باور کن همه آن چه که تو گفتی و من در پاسخت، عین حقیقت است. اما گویا تو از دستم دلخور شده ای که نوشته ای فیلتر بگذارم. برادر نازنین این چه حرفی است. اگر فیلتر هم بگذارم که آن بنده خدا نمی تواند مثلن یک پیغام شیرین را تبدیل به پیغامی تلخ و برعکس کند، مهم پیغام است و پیغام گذار و حقی که برایشان محفوظ است، حتی اگر نثار خاهر و مادر گیرنده شده باشند، فیلتر دیگر چه صیغه ای ست. بهر حال ببخشید،این شعار من است که همیشه حق با مشتری است.