شنبه

حلیم تازه هم رسید

چه بگویم که هر چه بگویم کم گفته ام. خداوند این حضرت "مری" و "همسر مهربانش" را صد در این دنیا و صد در آخرت پاداش بدهد که این قدر به فکرم هستند. گویا آنها جز آن معدود آدمهایی هستند که می دانند و اعتقاد دارند که مجردها هم آدم هستند.
همین حالا "مری" عزیز زنگ زد و گفت که از پنجره بیرون را نگاه کن تا ما را ببینی، بندگان خدا زحمت کشیده بودند و برایم"حلیم" آورده بودند . جای شما خالی چه حلیم خوشمزه ای، حالا که دارم می خورمش یاد حلیم شیراز افتادم.
سال 74 یا 75 بود که به شیراز رفته بودم و یک روز صبح هوس حلیم کردم، بلند شدم و از یک راننده آدرس یک حلیم فروشی را گرفتم، وقتی رسیدم هنوز هوا تاریک روشن بود و کلی آدم توی صف. حلیم فروش با یک ملاغه( حالا یادم نیست این ملاقه را درست نوشته ام یا نه؟) سر دیگ حلیم بود و هر بار با کلی زحمت حلیم را که کلی کش می آمد از همان دیگ و محتویاتش جدا می کرد. حلیم خور نبودم هیج وقت ولی آن حلیم شیراز طعمی تاریخی داشت برایم. این حلیم مهربان دوستان (مری و همسرش)که حالا می خورم هم همان طعم را می دهد برایم. یک جورایی تاریخی است. راستش طاقت نیاوردم صبح بخورمش و گفتم حالا می خورم صبح هم یک فکری می کنیم، یا به قول پدرم ؛ تافردا خدا بزرگ است. کلن آدم دور اندیشی نیستم شاید ، ولی اعتراف می کنم که بسیار خوشمزه است ، جای همه تان خالی.
یک جمله تاریخی: حلیبم غذایی بهشتی است

جمعه

وقت بسته شدن

شب های شنبه یا همان شب جمعه خودمان باید کرکره را کشید پایین.
این موزیک ویدیوی خدا را از لئونارد کوهن ببینید؛ "وقت بسته شدن" ،بعد حتمن به من هم حق می دهید. حالا عیب نداره یه خورده هم راجع به" چیز" می خونه و یه صحنه های "چیزدار" نشون می ده!


پنجشنبه

چرا ازم بدت میاد



powered by ODEO

دیروز قسمت دوم برنامه "شوک" هم پخش شد. هرچند حرف خاصی برای گفتن نداشت اما تمام هدف برنامه سازان رپ فارسی و بخصوص چند چهره شناخته شده این سبک بود. کسانی که توی کارهایشان حرفی برای گفتن دارند از سوی تهیه کنندگان این برنامه هدف قرار گرفته بودند. در قسمت اول هم یک تکه هایی از یک کار"هیچ کس" را پخش کردند و در قسمت دوم هم یک "بچه مخبر" که داشت برای مثلن کارشناس موسیقی و آهنگساز مورد دعوت برنامه توضیح می داد، از "هیچ کس" نام برد اما مثلن نامش را حذف کردند. اما این بچه مخبر گفت که این آقا(منظورش هیچ کس بود) سعی می کند توی کارهایش نفرت از مواد مخدر را نشان بدهد اما حتمن او هم بدش نمی آید یک دمی بگیرد!
کاری ندارم اصلن این برنامه آن قدر حرف نداشت که بخواهیم برایش پاسخ بنویسیم، اما همین ترانه ؛ چرا ازم بدت میاد "هیچ کس" به اندازه کافی گویا هست. من تنها دلیلم برای نوشتن این چند پست درباره این برنامه این بود که بگویم این بچه ها کاملن ایرانی اند و اصلن برچسب هایی مثل شیطان پرستی و مواد به آنها نمی چسبد. دلیل حرفم هم این است که آنهایی که مبتذل می خوانند اصلن مورد توجه این برنامه نبودند و نه هیچ اسمی و نه هیچ ردی از آن ها توی این برنامه پخش نشد. همین

چهارشنبه

هیشکی نمی تونه...

هیشکی نمی تونه مث من واویشکا* درست کنه، هیشکی. تازه این که چیزی نیست هیشکی مث من نمی تونه یه ماهیتابه پر واویشکا رو تنهایی بخوره. به قول صمد آقا هیشکی نمی تونه مثل من این وقت شب شام بخوره. هیشکی ، می تونه؟

* واویشکا : یک نوع غذای محلی گیلان است که با گوشت (گوسفندی خوشمزه تر می شود اما گاو هم می شود ) پیاز ، گوجه ، زرچوبه و فلفل و نمک درست می شود وبرای گیلک ها از چلوکباب خوشمزه تر و دلپذیر تر است البته بعد از باقلاوابیج.

**بهتر است این غذا با برنج خورده شود .( البته شما به من نگاه نکنید و هیچ وقت این وقت شب یعنی ساعت یک نصفه شب این کار را انجام ندهید)

دستور پخت سرآشپز برای همه مردان مجرد:
1.گوشت (اگر خرد نشده است و با چربی بهتر است کمی خردش کنید از برش های کبابی کوچکتر، اگر هم چرخ کرده است که چه بهتر) به مقدار لازم ، 200 گرم برای یک مرد کم است پس خسیس بازی درنیاورید.(تازه خداوند یخچال راهم برای همین روزها خلق کرده)
2.یک عدد پیاز متوسط ( بزرگ هم باشد خوشمزه تر می شود)
3.گوجه فرنگی 3 عدد(این یکی متوسط باشد بهتر است)
4.روغن جامد سه قاشق غذا خوری (البته مایع باشد بهتر است حالا هرچی کرم خودتان است)
5.نمک (یک قاشق چای خوری) ، فلفل(یک قاشق چای خوری) و زرچوبه( من دوقاشق چای خوری می ریزم ولی یکی هم کفایت می کند)
6.تخم مرغ 1 یا 2 عدد( بدون تخم مرغ هم می شود، من نمی ریزم)

شیوه تهیه:
روغن را توی ماهیتابه می ریزید، گوشت را هم می ریزید توی روغن داغ، درحالی که گوشت سرخ می شود پیاز را خرد و یا رنده کرده و می گذارید با گوشت سرخ شود. حالا بهتر است نمک و فلفل و زردچوبه را اضافه کنید. گوشت که کمی سرخ شد، سه گوجه متوسط را که قبلن رنده و یا خرد کرده اید و به گوشت اضافه می کنید. (آقایان محترم توجه داشته باشید که باید رنگ گوشت برگشته باشد تا گوجه ها را اضافه کنید)، سپس در ماهیتابه را می گذارید تا محتویات ماهیتابه آب بیاندازد. (برای این کار 7 تا 10 دقیقه با شعله ملایم زمان احتیاج است) حالا در ماهیتابه را بر می دارید و کمی به هم می زنید، حتمن گوشت که قبلن سرخ شده بود کاملن پخته و گوجه ها هم در حالت له شدگی قرار دارند. در این حالت می توانید تخم مرغ ها را هم در یک کاسه بهم زده و به محتویات ماهیتابه اضافه کنید. اگر هم دوست ندارید چه بهتر. بعضی ها هم برای خوش رنگتر شدن و کمی طعم ترش داشتن، پس از پخت یک قاشق رب گوجه هم اضافه می کنند. البته من توصیه می کنم از تخم مرغ و رب استفاده نکنید چون در وعده های دیگر غذایی به اندازه کافی از این دو نعمت خدادادی استفاده می کنیم. حالا که کمی آب ماهیتابه کم شد و شما احساس کردید که برای خوردن آماده اید ، گاز را خاموش و تشریف ببرید که غذا را میل کنید.
برای روحیه: هیچ وقت یادتان نرود ؛ بهترین آشپزها و سرآشپزهای دنیا مردها هستند.

نوش جان




سه‌شنبه

هذیان

می گویند آدمی در خواب و یا در زمانی که تب داشته باشد و هذیان بگوید به حتم به زبان مادری اش حرف خواهد زد:

بوشو ، بوشو می ناله چی کونی کر*
می دیل خاله خاله چی کونی کر
گیرم پاره کودی می عکس و نامه
تی دیم ماچی ماله چی کونی کر
:
برو ، برو اما با ناله ام چه می کنی دختر
با دل پاره پاره ام چه می کنی دختر
گیرم که پاره کردی عکس و نامه ام را
با جای بوسه ام برلبانت چه می کنی

شاعر ناشناس یا من حالا نامش را بخاطر نمی آورم

* "کر" به زبان گیلکی یعنی دختر، این کلمه با کاف به همراه ضمه خوانده می شود ، شاید بهتر بود می نوشتم ؛کور


حدسم درباره شوک درست بود

خب قسمت اول از مجموعه "شوک" همین حالا از شبکه سه تلویزیون پخش شد. هر چند که سعی کرده بودند با حرف های چند روانشناس موضوع را علمی جلوه دهند اما با تاکیدی که بعضی از مصاحبه شونده ها می کردند دقیقن مشخص بود که هدفشان بیشتر از هر چیزی موسیقی رپ فارسی است، نه گنگ ها و دسته های به قول خودشان شیطان پرستی.
نکته جالب هم پخش قسمتی ازضبط تمرینی گروه صامت بود که پیشرو می خواند و هیچ کس همراهی اش می کرد. بعد هم حرف های یک کسی را با نام آهنگساز پخش کردند که این ها چیزی از موسیقی نمی دانند. کاری به اصل رپ و هیپ هاپ ندارم اما همین گروه "صامت" که توی این قسمت از برنامه شوک تصویرشان پخش شد از آلاتی مثل عود، نی ، تار ، سنتور و تنبک که سازهای کاملن ایرانی است استفاده می کنند و اتفاقن اشعارشان هم اصلن رکیک نیست و از امید و ایرانی بودن و باهم بودن حرف می زنند.
لااقل توی این برنامه که به نظرم هدف اصلی شان تنزل دادن وربط موسیقی و گروه های رپ و طرفدارانش به مصرف کنندگان مواد مخدر و جوانان بی بند و بار بود. چیزی که باعث ترس خانواده ها شود. اما برخلاف تصویری که تهیه کنندگان این برنامه ارایه کردند بسیاری از رپرهای فارسی که اسمی دارند توی کارهایشان از سیگار و مواد اظهارتنفر می کنند . آنها از شرایط ناهمگون اجتماعی خود شکایت می کنند و تاکید می کنند که با توجه به این که دورو برشان پر از مواد فروش است آنها سالم خواهند ماند تا آینده بهتری داشته باشند. توی این زمینه کسانی مثل هیچ کس ، یاس یا حتا فلاکت کارهای قابل توجهی دارند.
بهر حال بازهم باید منتظر بمانیم و قسمت های بعدی این مجموعه را ببینیم..

درهمین باره:
شوک ، با چه هدفی پخش می شود؟

شوک ، با چه هدفی پخش می شود؟

از چند روز پیش تا امروز سه شنبه 5 شهریور شبکه سه تلویزیون ایران تیزری با حاشیه های سرخ رنگی را پخش می کند با نام "شوک" که گویا قصد دارد جا پای برنامه هایی مثل "هویت "و "چراغ" و امثال آن ها بگذارد.
این تیزر تبلیغاتی که با تکه ای از اجرای رپری با نام "شاهین فلاکت" آغاز می شود با کلماتی نظیر شیطان پرستی و تکه دیالوگ هایی از کسانی که چهره شان شطرنجی شده و نشده درباره رپ ، خوردن مگس و تزریق خون به یکدیگر و زندگی با گرگ ها و اظهار پشیمانی ادامه پیدا می کند. گویا این برنامه ادامه همان پروژه ای است که سال گذشته با بازداشت چند تن از رپرهای سرشناس ایران کلید خورده بود . حدسش خیلی مشکل نبود. رپ توی پنج شش سال گذشته بد جور خودش را توی دل و مغز جوانان و نوجوانان ایرانی باز کرده و انتظار این برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی با همکاری تلویزیون می رفت.
اما این که شوک با چه هدفی پخش می شود کاملن قابل تشخیص است. مسولان نظام، بخصوص متفکرانش در میان نیروهای اطلاعاتی-امنیتی و فرهنگی به این نتیجه رسیده اند که این طور که رپ فارسی با این سرعت پیش می رود بزودی این نوع موسیقی جای هر رسانه ی فراگیری را خواهد گرفت، چرا که آنها توی خانه خودشان هم از دست رپ فارسی خلاصی ندارند و این یعنی خطری بزرگ برای حاکمیت.
توی این چند سال آنها تمام تلاش شان را کردند، ابتدا و همیشه با ندادن مجوز سعی کردند جلوی این نوع موزیک را بگیرند، بعد با فرستادن کسانی به این عرصه و حمایت پنهان از بعضی رپرها سعی کردند جریان هدف دار در رپ فارسی را منحرف کنند، حتا بسیاری از رپرها را احضار و بازداشت کردند اما نتوانستند موفق شوند. با وجود تمام خیانت ها و کارهای ضعیف و جلوه های بد ، هنوز کسانی توی رپ فارسی هستند که حرف های تازه ای می زنند و هر کسی در ایران می تواند آنها را با پوست و خونش با تمام وجودش حس کند. کسانی هستند که سیاسی نمی خوانند اما از اجتماع طوری حرف می زنند که انگار مخاطب فیلمی مستند از زندگی خودش و همنوعانش را می بیند. کسانی که حرف دل مردم را می زنند.
برای همین شاید برنامه شوک و سخنان فرماندهان نیروی انتظامی مبنی بر برخورد با گروه های شیطان پرستی را هوا کرده اند تا بتوانند به نتیجه ای در این زمینه برسند.
ساعت پخش این برنامه درست در پربیننده ترین ساعت تماشای تلویزیون یعنی 10 و 20 دقیقه شب و پیش از سریال پرطرفدار" ترانه مادری" در نظر گرفته شده تا با دروغ هایش خانواده ها را تحت تاثیر قرار بدهد. توی وب خبرهایی خواندم راجع به این که برخی از رپرهای مصاحبه شده در این برنامه می خواهند از تهیه کننده این برنامه شکایت کنند چون که وقت مصاحبه محور بحث بر سر گرفتن مجوز و نحوه فعالیت قانونی رپ بوده و تعریف آنها از این نوع موسیقی در ایران ، اما حالا گویا از حرف هاشان برداشت های دیگری کرده اند مسولان تلویزیون. این البته چیزی را عوض نمی کند ، چرا که شکایت های این چنین هیچ وقت در ایران جواب نداده است.
به شدت منتظرم این برنامه و بازتابهایش را ببینم
شاید بعد از برنامه بهتر بتوانم درباره اش و درباره رپ فارسی حرف بزنم...

در همین باره از همین چشم ها:
رپ فارسی و اعتراضی که فراگیر می شود

کمی قدیمی اما جدید

من پابرجام مث دماوندم(این را بشدت توصیه می کنم)

دوشنبه

ماهی خوران

الان دارم چند تکه از ماهی هایی که پنجشنبه گرفته ام را توی روغن سرخ می کنم، یک مقدارش را چشیدم ، بد مذهب بدجور خوشمزه است ، طعمی مثل "ماهی سفید خودمان" را دارد. نام این ماهی که دارم سرخشان می کنم؛ "Yellow perch" است، جای همه دوستان خالی. می خواهم همین الان بنشینم و بخورمش. البته با صید پنجشنبه هفته پیش به اندازه کافی ماهی دارم و کلی فسفر و انرژی لازم به مغزم تزریق می کنم ولی از روز شنبه هم که با ارسلان و شروین رفتیم ماهی گیری ، صیدهای تازه ای دارم که هنوز پاکشان نکرده ام. آن ماهی قبلی که گرفته بودیم همان کپور خودمان بود و طعمش فرقی نداشت، اما این یکی بدجور دارد زیر زبانم مزه می کند. می خواهم کمی جعفری و شیوید و رب گوجه با زردچوبه هم با چاشنی لیمو به عنوان سس با این ماهی درست کنم ،راستش دفعه قبل بد نشده بود ، خیلی خوشم آمد شاید با این ماهی هم خوشمزه بشود.
دیگر وقتش رسیده و شرمنده که باید مشغول شوم به خوردن. شانس خوب برایم آرزو کنید که بازهم بتوانم از این ماهی های خوشمزه بگیرم، هر کسی از نزدیکی تورونتو و یا انتاریو رد شد هم قدمش روی چشم ، ماهی پلو مهمان خودم، اگر نه که جای شما را خالی می کنم.

پس نوشت: توی دلتان نگوییدآ؛ ندید بدید هی از ماهی گیریش می نویسه، اگر بدانید چه آرامشی برایتان به ارمغان می آورد حتمن شما هم هر روز به ماهیگیری می روید حتی توی وان حمام خانه تان!

راستی یک گوزن هم دیدم توی ماهیگیری که ازش عکس گرفتم و بزودی می گذارمش این جا

سه‌شنبه

دروغ


واژه مناسبی پیدا نمی کنم

واژه ،

پیدا نمی کنم

انتظار شعر عاشقانه ی دیگری

بی هوده است

عشق نیست ،

ماه نیست،

صندلی ات نیست،

شب ها،

کوچه ها،

راه ها،

عاشقانه نیست

تو من نیستی،

و من، تو

انتظار بیهوده است

شعر عاشقانه دیگری سروده نخواهد شد

من دیگر عاشق نیستم.


شنبه

باران



چه باران با عشقی می بارد این جا.

عکس از این جا

جمعه

صیغه در زنجان

این اظهارات دادستان زنجان در نوع خودش بی نظیر است. او دیگر کل پرونده ماجرای تجاوز و دست درازی معاون دانشگاه زنجان به دختر دانشجو را برعکس کرده و اصلن قضیه را از یک زاویه دیگر روایت کرده است. او گفته : هر دو متهم در تحقیقات اولیه عنوان کردند که الفاظ عقد موقت را این دختر دانشجو تکرار کرده اما صرف نظر از صحت یا عدم صحت جاری شدن عقد موقت نوع عمل آنها در محوطه دانشگاه کار بسیار قبیحی است!
خیلی جالب ترش هم این جاست که ایشان بازداشت دانشجویان را هم تکذیب کرده و گفته که"فعلاً یک نفر از دانشجویان در بازداشت به سر می برد" و بعد حرفش را تکمیل کرده که "تعدادی از افرادی که خارج از دانشگاه در این تحصن شرکت کرده بودند، در بازداشت هستند و ممکن است با وصول شکایت های جدید، افرادی دیگر نیز بازداشت شوند اما در حال حاضر وضعیت دانشگاه آرام است."
این ها دیگر شور هر چه دروغ و دروغ گو را درآورده اند. نه این که کسی نمی تواند پاپیچ شان شود برای همین هر غلطی که دلشان می خواهد می کنند. پیش تر همین حرف ها را درباره رضا زارعی فرمانده نیروی انتظامی تهران زدند و ماجرای او و شش زن لخت را رساندند به یک زن و بعد هم گفتند که او و زن مربوطه صیغه کرده بودند و حالا هم ماجرای صیغه را برای معاون دانشگاه زنجان علم کرده اند.
من نمی دانم این صیغه را که این قدر راحت می شود خواند پس چرا جوان های مردم را در خیابان و پارک و شرکت و غیره می گیرند به جرم ارتباط نامشروع یا شروع فعل حرام. یعنی آنها بلد نیستند یک صیغه محرمیت بخوانند؟
مضحکه ای شده است ماجرای فساد آقایان در سال جاری، طفلک دانشجویانی که در ارتباط با این پرونده دستگیر شده اند.

جمعه

ماهیگیری دو گیلانی در اونتاریو




این ویدیو را دیدید، یک وقتی فکر نکنید که هر کسی در این ایالت اونتاریو می تواند ماهی های به قول این ها کارپ یا بقول خودمان کپور به این بزرگی بگیرد. یعنی باید با کلی ابزار و جعبه ابزار و تجهیزات کامل بروید ماهی گیری و کلی تجربه داشته باشید با مقدار زیادی صبر تا بتوانید ماهی بگیرید، آن هم نه به این بزرگی. تازه اگر ماهی های این قدری گرفتید باید بدانید که چطور نخ را جمع کرده و ماهی را خسته کنید تا تسلیم شود و بعد هم باید بدانید که چطور از آب بیاوریدش بیرون. خلاصه که خیلی کار دقیق و دشواری است و همه این ها را گفتم که ارزش کار خودمان را ببرم بالا.
دیروز من و شروین باهم رفتیم ماهی گیری، از ساعت حدود دو بعد از ظهر شروع کردیم تا ساعت گمان کنم هشت و نیم. کلی ماهی ریز و خوشگل گرفتیم که بیشترشان را در آب رودخانه رها کردیم اما چند گربه ماهی گرفتیم که هر کاری کردم نتوانستم قلاب ها را از دهانشان بشکم بیرون، حتا دو تا از گربه ماهی ها قلاب ما را توی دهانشان خرد کردند، البته وقتی که می خواستم با دم باریک آن را از دهانشان بکشم بیرون.
اما نکته کلیدی و راز ماجرا در ساعت شش و نیم تا هفت رخ داد. یک ماهی بزرگ شروین و قلابش را می کشید و من هم رفتم کمکش ، شاید نزدیک به ده دقیقه بازی اش دادم تا موفق شدم بیاورمش نزدیک خشکی. دو سه بار سعی کردم بیاورمش بیرون اما نمی توانستم یعنی اجازه نمی داد ، رفتم توی آب و با دو دستم خیلی آرام بغلش کردم و بعد انداختمش تو خشکی. چه مزه و کیفی داشت قابل گفتن نیست. خلاصه که ما گیلانی ها این جا هم بلدیم ماهی بگیریم ، آن هم هزاران کیلومتر دور تر از سپیدرود و خزر. چون خیلی ذوق زده بودم گفتم شما را هم شریک کنم. جای همه دوستان خالی.
عکسش را هم گذاشتم این بغل تماشایش کنید. ( درازی اش از زیر چانه من شروع شده و حتا دمش در عکس نیافتاده!)
این جا هم می توانید عکس را ببنید
پس نوشت: بار دیگر حتمن دوربین می برم و هم فیلم و هم عکس را سر صحنه می گیرم.