شنبه

امشب داستان یلدایی بخوانیم

هنوز شب دراز است، هنوز خیلی مانده تا نیمه شب ، وقت زیاد است برای خوردن و خواندن . اصلن می دانید ، فقط امشب خیلی وقت داریم. می توانیم با خیال راحت بنشینیم و داستان بخوانیم. آن هم نه یکی دوتا بلکه خیلی، اصلن می توانیم انتخابشان کنیم ، مثلن می توانیم داستان یک رهایی را بخوانیم یا گر دوست داشته باشیم یک داستان کوتاه عاشقانه ی شب یلدایی یا آن که اسمش شبیه پاپا نوئل بود نه ببخشید اسمش پاپا نیکلا بود را بخوانیم. اصلن هر چه دوست داریم می توانیم بخوانیم.هم برای خودمان و در تنهایی ، هم برای دیگران و درجمع.
داستان های کوتاه ویژه یلدا را سایت ادبی والس منتشر کرده است که دیدم کار بسیار قشنگی است و حیفم آمد که توی این درازترین شب سال این گنج کوچولویی که یافته ام را با شما شریک نکنم.
می توانید به آدرس اصلی والس بروید و داستان های یلدایی را بخوانید:
والس ادبی
همین طور هم می توانید به آدرس داستان کوتاه ویژه یلدا بروید و اولش مقدمه ی خیلی قشنگ شهلا زرلکی را بخوانید و بعد داستان ها .

پس نوشت: هنوز این جا خیلی روز است. برف زیادی از دیروز باریده و روشنایی روز را چند برابر کرده ، شب که شد حتمن حال یلدایی می کنم و شاید هم چند خطی نوشتم.

هیچ نظری موجود نیست: