چهارشنبه

Crazy , please come back home

این فقط حرف من نیست که می خواهم افشین برگردد، این خواسته ی میلیون ها طرفدار پرسپولیس است. نگاهی به نوشته ها و حرف های دیگران در اینترنت که جلوه ای از افکار عمومی است این را ثابت می کند. همه امیدوارند که او به خانه اش برگردد. همه می دانند که او با خودش وقار ، شخصیت و دانش و خیلی چیزهای دیگر را به فوتبال ماتم زده ی ایران آورد. همه ی کسانی که دیروز و امروز نگران و ناراحت بوده اند از رفتنش، می دانند او بود که توانست بعد از سال ها مردم را با فوتبال آشتی بدهد.
وقتی آمد به ایران و گفت که پرسپولیس را قهرمان می کند، مردم همیشه ناامید سرزمین مان خندیدند و گفتند؛ نمی داند به کجا آمده است. کمی که گذشت و هفته ها تیم را بدون شکست در صدر جدول نگه داشت آنها که پیش تر به حرف هایش می خندیدند کمی به تلویزیون ها خیره شدند، بازی های پرسپولیس را از خانه تماشا کردند، وقتی در نیم فصل بازهم موفق شد دیگر طاقت نیاوردند و به استادیوم ها رفتند تا در امیدواری او شریک باشند. در نیم فصل دوم همه عاشق اش بودند، همه جا حرف افشین بود، در خانه ، توی تاکسی ، توی خیابان در مدرسه توی پادگان در دانشگاه توی ایران خارج از ایران، همه جا حرف او بود و امیدی که با خودش آورده بود. حتا طرفداران استقلال هم به او علاقه مند شدند.
کاری که او می کرد امید به ساختن و اصلاح بود. کاری که تا یک جایی از پس اش یک تنه برآمده بود اما باقی راه را محتاج کمک بود. مردم کمکش کردند، تشویقش کردند، او هم قلب شیر خودش را با مردم قسمت کرد. امسال ولی خیلی ها می گفتند که بعد از رفتن آخر فصل پیش نباید برگردد، اما او برگشت. این بار هم درسی دیگر با همان لبخند معروفش آورد. او ثابت کرد که می توان همه چیز را از نو ساخت، حتا اگر شرایط عوض شده باشد. او بازهم آمد و ایستاد تا نشان بدهد که اگر بخواهیم ،می توانیم.
کاری به مافیای فوتبال ندارم ، کاری هم به این ندارم که مسولان باشگاه پرسپولیس برای او چه کار کردند و چه نکردند، اما برای مطبوعات ایران ، چه ورزشی و چه غیر ورزشی متاسفم. با این که بیش از 11 سال است که از راه نوشتن توی همین مطبوعات و رسانه ها نان می خورم اما واقعن متاسفم . ما روزنامه نگاری را هم به شیوه درستش یاد نگرفته ایم ، فقط دم دمای ظهر سرمان می اندازیم پایین و می رویم به دفتر روزنامه یا حوزه خبری مان که یک سوراخی پیدا کنیم و بعد از ظهر تا وقت صفحه بندی و چاپ روزنامه انگشت مان را کرده باشیم در یک سوراخی. همین. ما از انتقاد کردن ، فقط کوبیدن و دیدن عیب ها را یاد گرفته ایم. فقط هر روز می خواهیم عیب یکی را بزرگ کنیم یا اگر ایرادی در کارش نباشد یک وصله به او بچسبانیم که مثلن انتقادی کرده باشیم و به رسالت مان! پای بند بوده باشیم، همین.
وقتی توی این چند ماه گذشته روزنامه ها را می خواندم ، این حس بد ، این آموخته بد توی مطالب روزنامه ها برعلیه افشین قطبی بد جوری می زد توی چشم. او با برگشتن دوباره اش به ایران به ما گفته بود که اگر بخواهیم می توانیم، اما دوستان من توی روزنامه ها می خواستند این را به مردم ثابت کنند که «دیدید او هم نمی تواند». همیشه ، هر شب به وقت این جا دم صبح به وقت ایران وقتی روزنامه ها را می خواندم به خودم می گفتم که یعنی چه؟ به خودم می گفتم یعنی دوستان روزنامه نگارم در سرویس های ورزشی و روزنامه های ورزشی آیا هیچ وقت از خودشان نمی پرسند که گیریم این هم رفت و یکی دیگر آمد بعد چه باید کرد؟
مگر نه این که توی این سال های گذشته همین بلا را بر سر حجازی، قلعه نویی، جلالی، فیروز کریمی، دنیزلی، بلاژوویچ ، برانکو، ویه را و یا علی پروین هم آورده ایم. مگر نه این که همه ی این سالها حتا توی مسایل سیاسی و اجتماعی هم راه درست را نشان مردم ندادیم و فقط گفتیم که این بد است ، آن بدتر است . نمی خواهم قضیه را سیاسی کنم اما یک نگاه عامیانه تاریخی به پیشینه ی صد سال اخیر کشورمان هم حتا به ما این را ثابت می کند که ما نمی دانیم دنبال چه چیزی هستیم فقط می خواهیم ناراضی باشیم، فقط می خواهیم بگوییم نه ما می توانیم و نه هیچ کس دیگر. واگر کسی پیدا شد که گفت می توانیم ما این طور یاد گرفته ایم که به او ثابت کنیم ؛ این طور نیست.
بگذریم، بهتر است پرچانه گی نکنم ، اما همین قدر بگویم که او با همین رفتن بی موقع اش هم دارد به ما درس می دهد، او با این کارش به ما و همه مسولان ورزش می گوید که حالا که من رفته ام به عمل کرد خودتان نگاه کنید، خودتان را نقد کنید و بسازید.
* تیتر این نوشته را به این دلیل انگلیسی نوشتم که خود افشین بیشتر مطالب انگلیسی را دنبال می کند. دوست داشتم این طور بنویسم شاید این تیتر توجه او که اهل اینترنت و وبگردی است را جلب کند.
با این که خبرهای این دو روز را مو به مو دنبال کرده ام اما هنوز امیدوارم که او برگردد. واقعن دوست دارم برگردد، ولی حتا اگر او برنگشت هم من همچنان یک طرفدار پروپا قرص پرسپولیس خواهم ماند. هر کسی هم بیاید برایم فرقی نمی کند، بازهم وقت سحر بلند می شوم و بازی ها را تماشا می کنم. من تیم محبوبم را همچنان دوست خواهم داشت، چرا که پرسپولیس همیشه برای ایرانی ها پرسپولیس خواهد ماند. نه حاکمیت توانست در نام و ماهیت این تیم تغییری ایجاد کند نه هیچ مدیر و دولت مندی می تواند این کار را بکند. این تیم و اسم اش نماد مردم و سرزمین ماست. آن را همیشه دوست خواهم داشت.

پس نوشت: آرش عزیز نوشته؛ راستی این مصیبت عظما را به روزبه عزیز تسلیت می گویم و به شهرام و شروین خان تبریک می گویم. البته نمی دانم بهرام جان طرفدار چه تیمی است اما چون معمولا آدم های باحال استقلالی اند. پس بهرام خان ، به تو هم تبریک می گویم.
سپاس بی کران آرش جان.

در همین باره از چشم دیگران :
امروز هم روز مهمی بود...(مهدی عزیزی)

شوکه از تصمیم ناگهانی "قطبی" (روزبه میرابراهیمی)

خداحافظی بی موقع امپراطور( آرش سیگارچی)

پرواز را بخاطر بسپار آقای قطبی( این مطلب را مجید توکلی که یک استقلالی ناب است پس از رفتن افشین قطبی در خرداد ماه نوشت)

استعفای قطبی :رستگاری پیش از دقیقه 45 (یک پزشک)


افشین در ویکی پدیا(برای اطلاع)

از چشم هایش در همین باره:
بی تابی برای دربی

او قهرمان خواهد ماند

مازیار پرسپولیسی شد

۱ نظر:

ناشناس گفت...

گور بابای تو با قطبی آخه شمام آدمین