صد بار نگفتم !
وقتی با رویاهایم نشسته ام این جا
و فکر می کنم
بی گرفتن اجازه وارد خیالم نشو.
چند بار گفتم؟
چند بار؟
اصلن تو انگار
حرف های مرا ...
گاهی ، گاهی اصلن مرا ناامید می کنی.
گفته باشم
نمی خواهم دوباره
نه، دوباره نمی خواهم
سرزده وارد خیالم شوی
و همه خانه را پر کنی از یادت.
این بار می بخشمت
اما گفته باشم
من تنهایی ام را دوست دارم
می خواهم هر وقت دلم می خواهد
به تو فکر کنم
نه هر وقت که دلت خواست.
۲ نظر:
سلام...مخلصیم برادر...خوبی انشاالله؟؟کار و بار چطوره؟؟؟ایتا زنگی پنگی چیزی بلامیسر...
چاکرم داداش
قربانت ، هی نفسی هست و شبی و روزی. همه چیز خوب است و تنها دلتنگ شماهستم و روزی هزار بار آرزو می کنم که ای کاش شما هم این جا کنارم بودید. به روی چشم نازنین
از دور روی ماهت را می بوسم
ارسال یک نظر