یکشنبه

وقاحت تا کجا؟


بعضی وقت ها به این فکر می کنم که واقعن وقاحت تا کجا می تواند ادامه داشته باشد، و وقیح بودن بعضی ها کی تمام خواهد شد. البته همین طور بی خود این طور فکر نمی کنم بلکه با خواندن خبر ها و اظهارنظرات جور و واجور حضرات بیشتر اوقات به این مساله می اندیشم. روزنامه اعتماد امروز خبری از روزنامه خورشید (روزنامه وابسته به دولت که با پول بیت المال و وزارت رفاه راه افتاده ) را در یکی از ستون هایش نقل کرده که مصداق کامل وقاحت است. چون دسترسی اینترنتی به این روزنامه نداشتم از همان نقل قول اعتماد استفاده می کنم.
این خبر را بخوانید:
يک روزنامه دولتي با تشبيه «چادر» به «دوده اندود کردن» به زنان توصيه کرد چادر سر کنند. روزنامه «خورشيد» در صفحه آخر خود يادداشت کوتاهي از يک روحاني به چاپ رسانده است. محمدرضا رنجبر در اين يادداشت نوشته «قديم ها وقتي که اهل کاروان مي خواستند سکه هاي زر و طلاي خود را از سرقت راهزنان در امان بدارند آنها را با دوده يا هر چيز سياه ديگر تيره و تار مي کردند تا برق آنها چشمان سارقان را نگيرد و اتفاقاً هم کارگر مي افتاد و يادمان باشد زن همان زر است و حجاب چادر چيزي شبيه سياه کردن زر است که آن را از شر راهزنان در امان مي دارد.»
اصلن واژه وقاحت را می توان در توصیف این عمل و این نوع تفکر و بیان بکار برد؟ ببیند این مردک چه قدر نشسته و با دوستانش فکر کرده و بحث کرده تا به این نتیجه رسیده!!! آیا این همان تفکر طالبان نیست؟
آیا به راستی زنان و دختران شایسته ایرانی مستحق چنین توهین هایی هستند؟ واقعن حالا عصبانی ام و اگر چند خط دیگر بخواهم بنویسم ممکن است سر رشته کار ازدستم در برود ، اما واقعن به این نوع آدم ها باید چه گفت؟
امیدوارم که روزی خود زنان ایرانی بتوانند راجع به حقوق شان نظر بدهند و تصمیم بگیرند و کسی مثل این بابا آن قدر جرات به خودش ندهد که این چنین بی ادبی کند.

هیچ نظری موجود نیست: