پنجشنبه

یادگاری یک شاعر

چقدر مجموعه شعر " یادگاری "احمدرضا احمدی را دوست داشته ام ، بخصوص این که صدایش زنگی دارد که گوش جانم را هشیارتر می کند از پیش . حالا ولی این یادگاری را ندارم و تنها با خواندن گاهگاهی شعرهایش لذت می برم . دوشعر از این مجموعه را برای جمعه ای که آغاز کرده ایم انتخاب کردم که لذت خواندنش را با دیگران تقسیم کرده باشم.
...
راستي
چگونه بايد تمام اين عقوبت را
به كسي ديگر نسبت داد
و خود آرام از اين خانه به كوچه رفت
صدا كرد
گفت : آيا شما مي دانستيد
من اگر سكوت را بشكنم
جبران لحظه هايي را گفته ام
كه هيچ يك از شما در آن حضور نداشتيد
اگر همه ي شما حضور داشتيد
تحمل من كم بود
مجبور بودم
همه ي شما را فقط با نام كوچكتان
صدا كنم

...
پنهان نمي كنم
خانم ها
آقايان
من نيز مي دانم كه ميوه
در سوگواري طعم ندارد
حرف اگر بزنيم
حرف آوازهايي ست
كه زير باران هم
مي توان خواند

۱ نظر:

ناشناس گفت...

انتخاب بجایی بود و شعرها خیلی خیلی زیبا. من هم این مجموعه را با صدا خود شاعر گوش کرده ام. امیدوارم که همیشه خوش باشی و سربلند. به من هم سر بزن.