چهارشنبه

پت پستچی و غم فاصله ها

نمی دانم چرا هیچ کس برایم نامه نمی نویسد. شاید برای این است که دیگر فکر می کنند نامه ها به مقصد نمی رسد که برایم نامه ای نمی نویسند. دلم می خواهد مثل سالهای ابتدایی حتا برای دوستانم که در همسایگی ما زندگی می کردند هم نامه بنویسم و آنها هم برایم. اصلن دوست دارم برای همه نامه بنویسم و همه برایم. نوشتن نامه به گمانم یکی از زیباترین کارهایی است که ما از یاد برده ایم. هر چند این روزها با اینترنت و ایمیل و پیغام های کوتاه کلی واژه بین آدم ها رد و بدل می شود اما باور کنید هیچ کدام صفای نامه ی دست نوشت با تمبر روی پاکتش را ندارد.
این جا اداره پست خیلی فعال است و هر روز کلی نامه به خانه ها تحویل می شود اما کمتر نامه ای از دوستی به دوست دیگر است و بیشتر جنبه اداری یا تبلیغاتی دارد. امروز برحسب اتفاق مرد پستچی محل مان را دیدم . با یونیفورمی که پوشیده بود بی شباهت به پت پستچی نبود. پت پستچی یادش بخیر، وقتی پت پستچی از تلویزیون پخش می شد هنوز نامه نگاری زنده بود. ای کاش بازهم برای همدیگر نامه بنویسم. گفتم تیتراژ پت پستچی را بگذارم این جا شاید بازهم دلمان هوای نامه نگاری کرد. ببینید:




پت پستچی در ویکی پدیای فارسی
همین تیتراژ را می توانید از این جا دانلود کنید
پس نوشت: اگر توی گوگل یا یوتیوب سرچ کنید کلی مطلب و فیلم بانمک می توانید از پت پستچی ببینید

۳ نظر:

ناشناس گفت...

موزیک این تیتراژ رو هم جمهوری اسلامی زحمت می کشید و سانسور می کرد چه برسه به بقیه اش

بهرام رفیعی گفت...

خودشون هم توی خاطراتشون نوشتن یک همچین مساله ای که ما آن وقت فکر می کردیم هر چیزی که انگلیسی تلفظ شود یا نوشته شود محصول دشمنان اسلام و امپریالیسم غرب است.
با این همه هنوز هم هست این مساله حتا توی کارتون ها و برنامه های کودکان.

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.