چهارشنبه

باران

عجب بارانی می بارد این جا. از دیروز یکریز می بارد . چه لذتی دارد شاهد بارش یکریز باران باشی و به موسیقی اش گوش کنی.بهترین سمفونی طبیعت شاید همین باران باشد و صدای مهربانش. سیب ها چه جانی گرفته اند زیر این باران ، انگار که سرخ تر می شوند با هر قطره از این مهربانی آسمان.
دلم برای این همه کلاغ می سوزد.آنها از دیروز زیر بارانند. البته شاید فردا صبح که بلند شوم باران رنگ کلاغ ها را هم مثل دلشان سفید کرده باشد، نمی دانم شاید.
چه خوب است این باریدن . چقدر دوست داشتنی است، من که لذتش را می برم، آدم را تازه می کند، نگاه و دل آدم را پاکیزه می کند.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam.azizam doostet daram...matlabet ziba bood