یکشنبه

تفاوت

فاصله ها زیاد است بین نسل من با نسل های گذشته ، بچه هایی که در اوایل دهه پنجاه تا زمان انقلاب به دنیا آمدند و کودکی شان با سالهای اول جنگ و کشت و کشتار و موشک و موشک باران همزمان شد و از طرفی گرفتار و شاهد کشتارهای سیاسی و فضای بسته ی ابراز عقیده بودند. نسلی که نوجوانی اش با گشت های تامین و کمیته های انقلاب اسلامی سرکوب شد و پوشیدن یک پیراهن آستین کوتاه برایشان محال بود. نسلی که نوجوانی و جوانی اش همزمان شد با سازندگی ! و هر روز در سه چهار روزنامه مهم کشور خبر احداث یک سد را خواند بر یک رود خروشان.
با این حال ولی تفاوت زیادی است بین نسل ما و نسل های گذشته. ما در تمام آن سالها که کودک بودیم و نوجوان و جوان مشغول خواندن و دیدن بودیم. مشغول شنیدن. نسل ما تشنه ی دانستن بود و هست ، چرا که تمام محدودیت هایی که بر ما اعمال شده بود مارا تحریک می کرد که بیشتر بخوانیم، بیشتر ببینیم ،بیشتر فکر کنیم و بیشتر بدانیم.
ما با خواندن یک کتاب "مادر" یا "چه باید کرد؟" مارکسیست و کمونیست نشدیم،همانطور که انبوه درس های دینی و مذهبی درکتاب های آموزشی و کتابخانه های کشور ما را حزب اللهی و خشک مقدس به بار نیاورد. برای ما خواندن کتاب ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی ایدیولوژی نبود. ما می خواندیم که بدانیم، می خواندیم که بفهمیم. فهمیدن که این که در کجای جهان ایستاده ایم و چرا ؟ برای مان مهم تر بود.
برای ما نوشتن شعار مرگ بر یا زنده باد روی دیوار پرت فلان محل به معنی مبارزه سیاسی نبود و نیست.برای من یکی از این نسل ،آنهایی که در کشاکش انقلاب و پس از آن کشته شدند همان قدر ارزش دارند که آنهایی که در جنگ هشت ساله کشته شدند.
برای من و ما صمد بهرنگی به این دلیل جاودانه نبود و نیست که در رود ارس غرقش کرده باشند ، عمو صمد برای ما به این دلیل جاودانه است چون از عشق ، زندگی و برابری و هدف دار بودن می نوشت. محمد مختاری و محمد جعفر پوینده برای ما تنها به این دلیل اهمیت ندارند که توسط وزرات اطلاعات کشته شده باشند، نه ، آنها برای ما مهم هستند چون با شعرها، نوشته ها و ترجمه هایشان به ما می آموختندو می آموزند.
برای من یکی از این نسل با این که انتقادهای فراوانی به نظام و حاکمیت اش دارم ، هاشمی رفسنجانی یک سیاستمدار کامل است که بین او که الفبای سیاست را خوب می داند با خیلی های دیگر تفاوت فراوانی می بینم. من هاشمی رفسنجانی را خدای پشت پرده حکومت نمی دانم که هر اتفاق ناخوشایندی توی این سی سال افتاده را به پای او بنویسم. حتا توی انتخابات گذشته خودم را متقاعد کردم که به ایشان رای بدهم(برای اولین بار در عمرم) و دادم و دوستانم را هم مجاب کردم که ای کاش همه چنین می کردیم. امروز هم با علاقه به حرف ها و برنامه های آقایان موسوی و کروبی توجه می کنم چرا که معتقدم قادر به اصلاح هستند و حداقلش این است که وضع مملکتمان با مردمانش بدتر از این نمی شود که هست و حتا بلکه حرکتی رو به جلو داشته باشد.نه این که از این آقایان و یا آقای هاشمی رفسنجانی انتقاد نداشته باشم، دارم، اما با درکم از شرایط حال ترجیح می دهم حالا سراغ انتقاد نروم.
تفاوت من و نسل ما با نسل های گذشته زیاد است. نگاه مان به زندگی ،به آدم ها و شاید در همه چیز باهم فرق می کند. ما کار حزبی و سازمانی و گروهی نکرده ایم اما تنها نوشتن و یادآوری گاه یک اسم ،یک کتاب یا یک برنامه تلویزیونی یا یک مجله هم می تواند نسل میلیونی ما را با هم پیوند بدهد. نسل ما فکر و حرف مشترک دارد چون درد مشترک دارد، نسل ما درحالی که جدا از هم و بی برنامه است از هزار حزب و سازمان و گروه بهتر می فهمد ، بهتر کار می کند ، بهتر مبارزه می کند. نسل ما گذشته ی سیاه ندارد که امروز بخواهد به هر ترتیبی توجیه اش کندو همه چیز را سیاه و سفید ببیند. نسل ما از خلق و مبارزه برای خلق حرف نمی زند چون خودش خلق است ، خودش ملت است و برای بودن خودش زندگی می کند. نسل من و ما از هرچیزی که به جنگ و خونریزی ختم شده و می شود فرار می کند چون به اصلاح اعتقاد دارد. چون تاریک و روشن نمی بیند بلکه رنگ ها را ازهم تشخیص می دهد. چون ایران را آباد می خواهد ، چون سرزمینش را دوست دارد.

پس نوشت: دی شب با دوستانی حرف افتاد درباره انتخابات، بحث رسید به موسوی و کروبی، منتها تفاوت سن و سال مان کار را کشید به بازخوانی تاریخ. نشد که بیشتر حرف بزنیم وقت تنگ بود و یادآوری خاطرات تاریخی دوستان هر کدامش یک رمان هزار صفحه ای. بنا شد در دیداری دیگر پیش از انتخابات باهم گپ بزنیم ولی نگاه این دوستان به انقلاب و بعضی شخصیت ها و نوع تحلیل شان از شرایط مرا سخت متعجب کرد بخصوص حرف یکی از دوستان درباره مرگ صمد بهرنگی و دفاع من از هاشمی در انتخابات گذشته موجب شد این سطرها را بنویسم، ولی حالا که نگاه می کنم می بینم شاید خیلی هم بی راه رفته باشم و پرچانگی. باقی حرف ها بماند برای بعد

۱ نظر:

رافونه گفت...

عالی بود واقعا ما با نسل قبل از خود و بعد از خود همین تفاوت هایی را داریم که شما گفتید
و مشکل ما هم از چند دستگی ها آب می خورد که به نتیجه نمی رسیم
ما نه مثل آنانیم که حزب بادند نه مثل آنان که در فکر انقلابی دیگر