سه‌شنبه

روز تولد

ترانه "روز تولد" یکی از ترانه های کلاسیک ترک است که "ابرو گوندش" به همراه" قدسی" آن را در یک برنامه زنده تلویزیونی خوانده اند.این ترانه از شعر بسیار زیبایی برخوردار است که با اجرای خاطره انگیز این دو هنرمند ترک زیباتر هم شده است. البته گویا قرار نبوده که ترانه دو صدایی خوانده شود چون خود "قدسی " از خواندن ابرو تعجب می کند اما بعدش را خوب همراهی می کند. فقط به متانت و مردانگی قدسی خوب توجه کنید که چطور با ابرو می رقصد و ابرو را ببینید که چطور می خواهد خودش را در آخر اجرا پرتاب کند توی بغل قدسی.
چه قدر خوب می شد ما هم توی کشورمان این قدر آزادی داشتیم که می توانستیم کنسرت موسیقی داشته باشیم و راجع به هنرمندان مورد علاقه مان حرف بزنیم و حمایت شان کنیم. چه شب ها و روزهای خوبی می توانستیم توام با شادی و عشق داشته باشیم. حیف. شاید بتوانیم برای بچه های بعد از خودمان فراهم کنیم .
یک نکته جالب این که ابرو گوندش علاقه فراوانی به ایرانی ها داردو همیشه با احترام از ما یاد می کند وبا هوادارانش در ایران مدام در ارتباط است .
ترانه را نگاه کنید که با این جمله شروع می شود:
بعد از تو زندگی کرده ام؟ هیچ نمی دانم...

شنبه

برای مادرم که نیست

ماه سرطان

شرجی تیرماه بوی سرطان می دهد

بوی حنجره ی زنان آبله گون

باچادرهای بسته بر کمر

که بر ایوان شیون می کنند.

تیرماه بوی آغوش کسانی را می دهد

که مرا درآغوش می گیرند

یک به یک،

کسانی که مادرم نیستند.


امروز روز تلخی نیست برایم ،تنها در این روز مادرم را در دو روز مانده به دوسالگی از دست دادم. چرا تلخ نیست چون مفهومی از تلخی همیشه زیر زبانم هست و برای همین هیچ روزی را به کمال شیرین نگذرانده ام.

برای همه مادران زمین آرزوی سلامتی می کنم.


پیش از این هم برای مادرم نوشته ام:

مادر زن است


خواب کودکی ها

برای داداشی

با این ترانه "گیتانو سویی" جیپسی کینگ خیلی خاطره ها دارم. ولی شیرین ترین هاش برمی گردد به دوره ای که هم من و هم داداشی عاشق بودیم ، هر روز صبح با موتور" تلاش 125 سی سی" او می رفتیم سر کار، یعنی او زحمت می کشید و صبح مرا هم بیدار می کرد و می رساند حوالی روزنامه، چون محل کار خودش هم بالاتر از دفتر روزنامه بود ، به قول دوستی مسیرهامان به هم می خورد. البته بعد از آن که حسابی چای نوشیدیم و سیگار دود کردیم. بعد، از وقتی که از در خانه توی فلکه اول خزانه(اون وقت خزانه بودیم و بعد رفتیم به سه راه آذری) حرکت می کردیم در سفری از جنوب به شمال ، جیپسی کینگ را با هدفون و هوای آلوده تهران همراه با عشق می کردیم توی مخ و ریه و خلاصه وجودمان و اصلن نمی فهمیدیم زمستان است یا تابستان.
داداشی شاید معرف حضور شما نباشد. او دوست خوب دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و حالای من است. همین حالاش هم اگر فاصله می گذاشت ما یا باهم رفته بودیم ماهیگیری یا نشسته بودیم به چای خوردن و سیگار دود می کردیم و خبرها را تفسیر می کردیم برای هم و خلاصه حسابی سرمان شلوغ بود. داداشی از آن معدود آدم هایی است که رفیق آدم می ماند. یعنی من این طور فکر می کنم.
خلاصه این که این "گیتانو سویی" مرا برد پیش داداشی و با او رفتم به موتور سواری در خیابان های شلوغ تهران. البته داداشیآن قدر دسفرمانش خوب بود که من گاهی چشم هایم را هم می بستم می رفتم توی بقول بچه ها ؛ بحر ترانه با خیالات. چقدر کیف می کنم حالا با این خاطرات . و چقدر هم دلتنگ می شوم برای داداشی نه برای عشق و خیالات.



چهارشنبه

جاودانگی نصرت

همیشه وقتی که شهرام از نصرت حرف می زد ، دوست داشتم ببینمش. او هر از گاهی می دیدش و من همیشه حسادت می کردم توی دلم اما هیچ وقت هم بر زبان نیاوردم که می خواهم بیایم و ببینمش. نمی دانم چرا؟ اما بعدها هروقت که شعری از او خواندم حسرت این نگفتن و ندیدنش توی وجودم ماند، همان طور که این حسرت برای دیدار شاملو هم در دلم ماند.
شعرهاش را بسیار دوست دارم و هر از چندی حتمن نگاهی می کنم به شعرهایش. دوباره خواندن آثارش برایم جالب است. کارهایش برای هرکسی که بخواندشان جذابیتی تلخ دارد که مدام در ذهن مخاطب وول می خورد و مدام می خواهد که دوباره بخواندشان.
پریروز دیدم کوروش رنجبر نازنین که با کتاب شعرش؛ "مغزمادرم" شناختمش ، چند عکس که از نصرت گرفته را گذاشته توی وبلاگش و زیرش هم پیشاپیش توضیح داده بود که 29 خرداد روز رفتن نصرت است. عکس ها مرا با خودش برد به زندگی ساده نصرت توی یک خانه قدیمی در رشت. تصاویر کوروش از نصرت آن قدر زندگی داشتند که بیننده به مرگ نصرت فکر نکند، اما نوشته پس از عکس ها آدم را خبردار می کرد که متعلق به سال 77 هستند و نصرت دیگر توی رشت یا هرجای دیگری زندگی نمی کند بلکه جاودانه است.
بی اختیار یاد شعر6×4 نصرت افتادم. شعر زیبایی است ، هرچند که کمی تلخ هم هست. این شعر نصرت رحمانی را با عکسی از کوروش رنجبر نازنین می گذارم اینجا بلکه یادی باشد از شاعر.
عکس های بیشتر را در وبلاگ کوروش ببینید

6×4

یک خنده ملیح
کمی شرم
به ... به ... چه سورپریزی
نیم رخ
نه ... اینطور خوب نیست
یک لحظه ... آه
تیک ، تک
بسیار خوب
خواننده ی عزیز آزاد باش
با نور خوب و زاویه ی مرغوب
عکسی از آنجانب گرفتم
و با این عکس یک لحظه ای عبث ز زندگی ات را
تثبیت کرده ام
اما ، در این میان حماقت خود را نیز
تایید کرده ام

سه‌شنبه

یک توقیف سه روزه و دو پیام روشن!

خب پس از توقیف سه روزه ی خبرگزاری فارس که خبرش جلوتر از حکم هیات نظارت بر خبرگزاری های غیر دولتی در خبرگزاری ایرنا منتشر شده بود!؟ به قولی اندک اندک جمع مستان می رسند.
جناب مشاور رسانه ای رییس جمهور بر همان حدسی که می زدیم صحه گذاشتند و فرمودند: توقیف خبرگزاری فارس درس عبرتی برای رسانه های دیگر است .
علی اکبر جوانفکر که گویا در این دو روز گذشته این حرف را توی دلش نگاه داشته بود دیگر طاقت نیاورد که خلق لله خودشان از این به قول کشتی گیرها ؛ رکب ، شمشیرها را قلاف کنند و رسمن بعد از اظهارات پیشین اش مبنی بر قطع آگهی دولتی رسانه های منتقد این بار تیر خلاص را شلیک کرد و منظور خود و دوستانش از توقیف صوری خبرگزاری فارس در تعطیلات پنج روزه مملکت را خیلی رک مطرح کرد.

این که حدس بسیاری از ما (کسانی که در مطبوعات سالهای هفتاد و هشتاد کار کرده ایم ) در رابطه با این توقیف سه روز "خبرگزاری دست در گردن دولت" درست از آب درآمد ، خودش جالب است اما جالب تر رک گویی مشاور رسانه ای رییس جمهور است. این که یک مسوولی پیدا شده و علنن برای خلق الله خط و نشان می کشد و می گوید که آقا جان حواستان باشد که از این به بعد کاری نکنید که مثل ایلنا و شرق و باقی صد و خورده ای توقیف شده ها جیزتان کنیم در نوع خودش بی نظیر است. به قول خارجی ها باید گفت: واوو
جوانفکر در گفت و گویش با خبرگزاری مهر همچنین گفته است : البته این فرصتی برای خبرگزاری فارس است تا از این اتفاقی که افتاده است تجربه ای برای رفع اشکالات احتمالی در سیستم خودش کسب کند.
این فرمایش ایشان هم جالب است البته اگر بگذاریمش کنار این فرموده شان درباره ی منبع همیشه آگاه فارس که :اگر منابع آگاه برای دادگاه معرفی نشود ، جریان سازی و جعل خبر در جهت فریب افکار عمومی انجام می شود که نباید چنین اتفاقی روی دهد.
آقای جوانفکر تا اینجای کار را خوب آمده اما باقی را گویا با غزل آمده است! ایشان به این اشاره نکرده اند که چرا پیش از این خبرهای فارس که به استناد گفته های منبع همیشه آگاه فارس منتشر می شد و بعدش اتفاق در خبر آمده روی می داد باعث چنین توقیف یا بازخواستی نشده و جعل و جریان سازی محسوب نشده است.
اظهارات جوانفکر به گمانم حاوی دوپیام است . این تهدید واضح جناب مشاور علاوه بر این که پیام روشنی برای رسانه های منتقد دولت در بر دارد بخوبی هم از اختلاف میان نزدیکان و وابستگان دولت نهم حکایت می کند پیامی هم برای رسانه های همسو دارد، این که بزودی همه رسانه های حامی دولت مثل خبرگزاری ایرنا باید توسط کسانی مثل محمد جعفر بهداد که از کیهان می آیند و تفکری نزدیک به جناب صفار هرندی و حسین شریعتمداری دارند ، اداره شوند و انتقادشتان مثل انتقادهای منتقد نمونه دولت! باشد، اگر نه هرگونه خطا و نافرمانی آنها نابخشودنی است و برایشان گران تمام خواهد شد.

در همین باره:

وبلاگ رادیو فردا:
توقیف فارس؛رقابت درونی رسانه های حامی دولت

وبلاگ گوراب با کلی لینک: بازتاب های توقیف فارس

وبلاگ هفت ها: توقیف سه روزه خبرگزاری فارس در تعطیلات 5 روزه