یکشنبه

باهار خواستگاری کرا شوندرم



زمستانا امرا جودا بوندرم
باهار خواستگاری کرا شوندرم

ترجمه:

درحال جدا شدن از زمستانم
به خواستگاری باهار می روم

پس نوشت: این شعر یک بیت ترانه ای از ناصر مسعودی به زبان گیلکی است.


پسا پس نوشت: عکس از Jonathan Sachs است و حکایت باهار است ، حکایت تازه شدن و جوانه زدن و زندگی دوباره.

۴ نظر:

Arash Sigarchi گفت...

خبریه برار .... خواستگاری !

بهرام رفیعی گفت...

به به آرش خان
چی کار کنیم دیگه داداش، ما این طوری می ریم خواستگاری :))
مخلصاتیم

ناشناس گفت...

مبارک ها باشد.

بهرام رفیعی گفت...

رافونه مهربان

مرسی ، ممنونم، قسمت ما هم باهار بود دیگه.