پنجشنبه

جمعه

راستش این شعر را خیلی دوست می دارم . نمی دانم چرا اما حس غریبی دارم نسب به آن. احساس می کنم که یک جورایی مرا پرتاب می کند به عاشقی . امروز جمعه است و باز دل هوایی شده ، بخصوص که آخرین جمعه سال فرخنده اما نامیمون سال 84 است.
سال نو
سال تازه نمی شود
بی تو
برای من.
همه چیز امسال رنگ و بویی دیگر داشت برایم، سخت سخت نبود اما راحت و خوب نگذشت. البته بی تعارف بگویم که همیشه و از دوران کودکی زندگی در شرایط سخت را آموخته و تجربه کرده بودم، اما امسال را تجربه ای دیگر می دانم.
نمی دانم اما احساس می کنم امروز خبری می تواند این جمعه دلگیر آخر سال را برایم و برایمان شیرین و دلگشا کند. دوست دارم با چشمان بسته این خبر را بشنوم . امید که امروز آن خبر خوش برسد به هرکدام و همه ی ما.

هیچ نظری موجود نیست: