جمعه

برای گنجی چه می توان کرد؟!

این مقاله که در زیر می خوانید را احمد زیدآبادی عزیز در زمان زندانی بودن اکبر گنجی در5 آبان سال 84 نوشته و در روزآنلاین منتشر شده است. قصدم بازخوانی زندان و ماجراهای زندان و اعتصاب غذای گنجی نیست که الحمد الله او امروز آزاد است هر چند در غربت اما گمانم روبراه است همه چیزش، امروز اما احمد در زندان است،بهمن احمدی امویی، رضا تاجیک، عیسی سحرخیز، مسعود باستانی و... خیلی از دوستان دیگر هم همین طور. همچنین قصدم اصلن این نیست که مثلن به گنجی بگویم که چه کار می توان کرد برای احمد زیدآبادی و بچه های دیگر!دقیقن هدفم از بازانتشار این مقاله زیدآبادی این است؛ یاد آوری کنم هر آنچه که او نوشته بود را به خودم و دیگران.این که آیا فارغ از مسایل سیاسی خبرشان را می گیریم؟ به خانواده روزنامه نگاران در بند که عمری صدای همین مردم بوده اند ، آیا سری می زنیم؟ آیا احوال شان می پرسیم؟ آیا اگر بیرون از کشوریم تلاشی می کنیم؟ مقاله ای مثل احمد که درباره گنجی نوشت ما هم می نویسم ؟ نامه ای می دهیم به چارتا نهاد حقوق بشری آیا؟ اگر اسم و رسمی داریم و با چارتا نویسنده و روزنامه نگار در خارج ارتباط داریم وقت مصاحبه نامی از همکاران دربند می آوریم آیا؟!
مقاله ی زیدآبادی وصف حال است بخوانیدش در ادامه؛
برای دیدن بزرگتر اصل مقاله هم می توانید روی عکس کلیک کنید و یا این لینک را ببینید

براي گنجي چه مي‌توان كرد؟


احمد زيدآبادي

۵ آبان ۱۳۸۴

قرار دادن يك زنداني در "قرنطينه" آن هم به صورت انفرادي، فقط يك تفسير برمي‌تابد: قرار است آن زنداني مورد شستشوي مغزي قرار گيرد.

به گفته روانكاوان، صد در صد آدميان تحت تاثير عمليات شستشوي مغزي قرار مي‌گيرند به استثناي افراد به غايت لجوج و خوشبختانه اكبر گنجي به اندازه كافي لجوج هست كه از عمليات شستشوي مغزي تاثير نپذيرد.
با اين حال، چرا همچنان گنجي را در قرنطينه نگه داشته‌اند؟ من به گمانم روحيات گنجي را تا اندازه‌اي مي‌شناسم. او يك بچه تخس تمام عيار جنوب شهري است كه با هر نوع زور و تحميل و اجبار محيط سرسختانه مي‌ستيزد. اين بدان معناست كه او قرنطينه‌اي را كه در آن گرفتار آمده است، نمي‌پذيرد و دائم در حال عصيان است. واكنش نگهبانان و بازجويان به اين عصيان چيست؟ لازم نيست خانم گنجي در اين باره پرده از راز مكتومي بردارد، زيرا همه چيز بسيار آشكار است. گنجي را فقط مي‌توان با تنبيه شديد بيست و چهار ساعته در آن وضع نگه داشت و همين نكته ماجراي او را بسيار بغرنج و نگران كننده كرده است.
اينك ما به عنوان دوستان او براي نجاتش از اين وضع چه مي‌توانيم بكنيم؟ اين پرسشي است كه دائم از طرف بسياري از دوستان مطرح مي‌شود، اما عجيب اينكه پاسخي نمي‌يابد!

نيروهاي سياسي منتقد و مخالف در ايران به رغم كثرت عددي‌شان متاسفانه براي كار جمعي موثر، فلج هستند و به طرزي باور نكردني امكان هيچ نوع تاثيرگذاري بر تصميمات حكومتي را ندارند. اين نكته‌اي است كه انتظار مي‌رفت گنجي نيز قبل از ورود به فازي از مبارزه كه در پيش گرفت، آن را دريابد و در استراتژي خود لحاظ كند.

معمولا كسي كه پس از مدت‌ها از زندان آزاد مي‌شود، لازم است تا مدتي سكوت كند و به ارزيابي اوضاع بپردازد. به نظرم اكبر هم همين بنا را داشت اما او مورد هجوم تبليغاتي شديدي از جانب افراد و برخي سايت‌ها و رسانه‌ها قرار گرفت و از اين كار باز ماند. در هر ديداري از او، افراد مي‌پرسيدند: درست است كه مي‌گويند محافظه كاران تو را در اين شرايط از زندان آزاد كرده‌اند تا عليه رفسنجاني حرف بزني تا او در انتخابات برنده نشود؟

اين افراد كه متاسفانه به ربط دادن چيزهاي نامربوط به هم عادت كرده‌اند و افسانه سرايي در سياست را علامت تيزي و نبوغ خود مي‌دانند، عملا گنجي را متهم مي‌كردند كه ناخواسته ابزار دست محافظه كاران شده است. واكنش گنجي با آن سابقه و روحيه در برابر چنين اتهامي چه مي‌توانست باشد؟

به گمان من گنجي براي رفع اين اتهام بي‌ربط از خود، كانون قدرت را هدف قرار داد و در مسيري كه آن را صحيح مي‌پنداشت چنان پيش رفت كه پشت سر و اطراف خود را ملاحظه نكرد. به واقع او در مسيري به پيش تاخت كه رونده‌اي نداشت و به همين علت تنهاي تنها ماند با كوله باري از رنج و مشقت.

مسلما بي‌تفاوتي در برابر سرنوشت گنجي چونان گناهي عميق بر دوش دوستانش سنگيني مي‌كند، اما آنها فارغ از اين احساس گناه چه مي‌توانند بكنند؟ ايران در حال ورود به مرحله تازه‌اي از حيات خود است، مرحله‌اي پيچيده، غريب و ناشناخته. از همين رو نيروهاي سياسي در حال ارزيابي اوضاع و احوال براي دستيابي به صورتي از فعاليت در شرايط تازه‌اند و درست به همين علت نمي‌توانند دست به عمل سياسي مشخصي بزنند. ماجراي گنجي هم به شدت سياسي شده و از اين رو ظاهرا مشمول همان تعليقي است كه تمام فعاليت‌هاي سياسي را فرا گرفته است.

اما شرايط خاص گنجي نشان مي‌دهد كه مساله او ديگر سياسي نيست. داستان او يكسره جنبه انسان دوستانه پيدا كرده است و هر نوع كوشش و تلاشي را از جانب تمام علاقه‌مندان به فعاليت‌هاي بشر دوستانه طلب مي‌كند.

اين نوع كوشش‌ها اگر بخواهد به احوال پرسي از خانواده و مواردي در همين حدود محدود شود، ثمري براي گنجي نخواهد داشت. به گمانم بدون سياسي كردن ماجرا بايد تمام توان خود را براي رهايي او به كار گيريم؛ حتي اگر در كار جمعي فلج شده باشيم. مگر از فلج‌ها هيچ كاري ساخته نيست؟


پس نوشت: این مطلب وآرشیو سالهای گذشته روزآنلاین دیگر در دسترس نیست، برای همین به عکسش لینک دادم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

tnawqglxumbxnagbtkre, justin bieber baby, kqycqly.

kiarash گفت...

salam agha chetori nisti