دوشنبه

اشتباه

حالا که همه چیز تمام شد
اعتراف می کنم
حق با تو بود
واشتباه از من.
تو را بیشتر از سگم
دوست داشتم


نمی دانم شاید این واژه هایی که نوشته ام خیلی سطحی و احساسی به نظر برسد، شاید هم نه. اما حقیقتی است که در خاطرم وجود دارد. شاید این حق را داشته باشم که آن را صادقانه بیان کنم و شاید هم اشتباه می کنم، نمی دانم .تنها خواستم آن حقیقت را به این شکل بیان کنم . توضیح ضروری این که سگی نری داشتم به نام آلکس که بسیار برایم عزیز بود، وفادار ترین و صادق ترین موجودی که درعمرم دیده ام بی شک همین موجود بود.

سه‌شنبه

هشدار خلبانان ایرانی به مسولان دولت

در پی مشکلات مالی فراوان که طی سال های اخير از سوی مسولان جمهوری اسلامی ناديده گرفته شده ، تعدادی از خلبانان شرکت های هواپيمايی ايران با ارسال نامه اعتراض آميزی به رييس مجلس شورای اسلامی ضمن هشدار به مهاجرت خلبانان کشور، خواستار افزايش حقوق خود شدند.

خلبانان در قسمتی از اين نامه با اعتراض به مقصر جلوه دادن خلبانان در سوانح هوايی کشور نوشته اند: شايد گفتن اين سخنان برای مسوولان محترم کمی تلخ و ناخوشايند باشد، اما اين تلخی به شدت تلخی سوانح هوايی کشور نيست. زمانی که يک خلبان با حقوق ۳۵۰ هزار تومان در ايران پرواز مي کند و خلبان هواپيمايی ديگر که از کشور همسايه با حقوق ۱۲ هزار دلاری از کنار وی ميگذرد، ناگهان به اختلاف سطح ديدگاه تفکر مديران خود و مسوولان خارجی پی مي بريم که چرا ارزشگذاری در بين مشاغل اين چنينی غيراصولی و ناعادلانه است؟ چرا کشور ما هر سال بايد شاهد حداقل يک سانحه هوايی باشد. اگر ادعا مي شود مشکل اصلی سوانح خبط نيروی انسانی است، ما در اينجا و در اين نامه بيان مي کنيم، بله همين طور است!!

خلبانان شرکت های هواپيمايی کشور در بخش پايانی اين نامه نيزضمن هشدار تکرار حوادث هوايی نوشته اند: به هر حال ما در حرفه خود مشکلات زيادی داريم و مشکل اصلی ما متناسب نبودن حقوق ما با ميزان کاری است که انجام مي دهيم. پس به راحتی و قبل از وقوع سوانح هوايی ديگر، مي گوييم تامين نشدن مشکلات مالی و مسايل اقتصادی، فشار روحی روانی سختی بر اين قشر وارد کرده است که آثار وخيمی برای کشور به همراه خواهد داشت...

ادامه این مطلب در همین وبلاگ

این گزارش در وبسایت رادیو فردا

جمعه

نمایشگاه عکس جواد منتظری

وب چرخ می زدم که توی وبلاگ آسیه به خبر نمایشگاه عکس های جواد منتظری برخوردم. جواد منتظری را اولین بار توی تحریریه مجله ایران جوان دیدم ، اولش فکر کردم او که اتفاقن ساکت هم بود، خارجی است. موهای بور و یک دست لباس جین آبی با یک جلیقه خوش پوش و یک دوربین . بعد که حرف به میان آمد و او هم حرف زد فهمیدم که اشتباه کرده ام.
هر چند توی این سالها کار مطبوعاتی بارها توی تحریریه روزنامه ها با هم سلام و احوالپرسی کرده ایم، خیلی دوست داشتم و دارم که با او از عکاسی و نگاهش حرف بزنم اما هیچ وقت بیش تر از 5 دقیقه با جواد دیالوگ نکرده ام. البته او کم حرف هم هست و فکر می کنم این خصوصیت تمام عکاس هاست.
با این حال جواد منتظری از معدود عکاسانی است که نگاهش همیشه مرا مجذوب خودش کرده و همیشه کارهایش برایم تحسین برانگیز بوده است.
وقتی خبر نمایشگاهش را خواندم ، با خودم گفتم ای کاش نزدیک بودم و می توانستم آثارش را توی این نمایشگاه ببینم . اما حالا که امکانش برایم فراهم نیست ، به کسانی که چشم هایش را می بینند توصیه می کنم حتمن سری به نمایشگاهش بزنند. خوش بحال تهرانی ها که برایشان دورنیست؛
خيابان وليعصر.روبروی پارک ملت.خيابان كاج‌آبادی.شماره 12 - گالري ماه مهر
گویا نمایشگاهش از امروز تا 3 اسفند برپا خواهد بود.