"مجموعه قصه های مصباح که توسط مهدی وحیدی صدر گردآوری وتالیف شده شامل 10 جلد است که تا امروز عناوين کتابهاي اين مجموعه داستاني عبارتاند از: لذت کمک کردن، روز امتحان، وفاي به عهد، بهترين پاداشها، بهترين دوست، قشنگترين احساس، اتحاد اسلامي، الگوي نمونه، روز مادر و بچههاي هيئت."
نمونه ای از این خبر در سایت رجا نیوز(بدون استثنا دنبال کرده ام بیشتر سایت های وابسته به سپاه و دولت مستقر به این خبر بصورت خیلی زیرکانه لینک داده بودند شاید طوری که خیلی جلب توجه نکند یا شاید به نظرم این طور آمد)
تقریبن قریب به اتفاق دوستانی که اخبار و مسایل سیاسی ایران را دنبال می کنند چه در داخل و چه در خارج از کشور محال ممکن است که مصباح یزدی را نشناسند و ندانند که او یکی از تندروترین روحانیون حال حاضر شیعه است؛ او آنقدر در این زمینه معروف است که برخی رسانه ها، سیاستمداران و روزنامه نگاران او را "رهبر طالبان شیعی" می خوانند.
مصباح یزدی همواره در سالهای اخیر تندترین و خشن ترین قرائت ها را از مذهب شیعه و دین اسلام داشته است، این را خدای نکرده من از روی کینه شخصی یا چنین چیزی نمی گویم، این موضوع را شواهد وتاریخ و حتا خودش می گوید؛ این یک نمونه از سخنان اوست که در 27 مهر سال گذشته در جمع فرماندهان نیروی دریایی سپاه و همزمان با سرکوب اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری گفته است؛
"دشمنان دين اسلام را دينمدارا و تسامح و تساهل معرفي كرده اند" و یا ؛"در اجراي حدود الهي جاي رافت نيست و همانگونه كه نبايد از حدود الهي تجاوز شود، نبايد در اجراي آنها كوتاهي شود" و یا توجه کنید به این قسمت توصیه هایش به فرماندهان سپاه در همین جلسه که ؛"هميشه كساني مانع برقراري عدالت هستند و جز با مجازات تسليم نميشوند از همين رو قرآن اجراي عدالت را متوقف بر آهن و سلاح دانسته است".
نمونه های فراوان دیگری از نظریات مصباح یزدی و برداشت شاگردان و مریدانش در تهران و قم و جاهای دیگرهم موجود است، سخنان و انتقادات او که فتوای حمله گروه های کفن پوش و موسوم به فشار بود را در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی همگان به یاد دارید، و خاطرتان هست که چگونه با هر مقاله و نظر و اتفاقی و به هر بهانه ای این شاگردان اش با چوب و چماق و زنجیر و قمه حمله می کردند به افراد و مراسم و اماکن مختلف. (آنقدر نمونه ها زیاد است که شرح موضوع طولانی و خارج از حوصله می شود)
ساده بگویم به واقع او زبانی جز خشونت نمی شناسد و با زبانی غیر از این سخن نمی گوید و اساسن جز این نمی اندیشد، از همین رو او را "تئورسین خشونت شیعی" می دانم. اما نمونه ای آشکار تر از خشونت در تفکر و نظریات مصباح یزدی را یادآوری کنم؛
شاید هنوز ماجرای قتل های زنجیره ای کرمان در خاطر خیلی ها باشد؛ شهروندانی که توسط چند عضو بسیج کرمان در ابتدای دهه 80 کشته شدند . دراخباری که از این پرونده منتشر شد مجرمان تاکید کرده بودند که فتوای شرعی داشته اند و افرادی که به قتل رسانده اند را مهدور الدم می دانسته اند. این شش نفر در دادگاه درباره قتل 5 شهروند کرمانی با توجه به اعترافات صریح شان، مجرم شناخته شدند، تاسف آور این که دادگاه درباره 13 قتل دیگر و مشابه در شهر کرمان پیگیری خاصی انجام نداد. هر شش مجرم این پرونده در اعترافات خود نحوه وحشتناک قتل ها و حتا تجاوز به مقتولین زن را نیز پذیرفته بودند. و البته تاسف آور تر این که در نهایت هم شش مجرم این پرونده پس از مدتی بازداشت با نفوذ سپاه و برخی چهره های بلند مرتبه در دستگاه قضا آزاد شدند(رادیو زمانه).
اما به نکته مرتبط با مصباح یزدی در این پرونده توجه کنید؛ محمدحمزه مصطفوی(متهم ردیف اول وطلبه مدرسه الهادی قم) در جریان دادرسی مجدد به این پرونده و در پاسخ به قاضی دادگاه که از او پرسیده «آیا مجوز قتلها کتبا یا شفاها به شما داده شده؟» گفته است: «کسی به ما دستور کتبی یا شفاهی نداده،اما با توجه به نواری که از آقای مصباح داشتیم، به این نتیجه رسیدیم.» او همچنین در جواب این پرسش قاضی که «آیا چنین نواری موجود است؟» گفته: «این نوار را ندارم. فکر میکنم در حسینیه کرمان موجود باشد...»
مقاله شهرام رفیع زاده در این باره در گویا نیوز(مهر82)
آنقدر نمونه آشکار از تفکرات خشونت بار مصباح یزدی وجود دارد که نمی خواهم این نوشتار را به موارد تایید نشده و شنیده ها آلوده کنم وگرنه روایت است که ؛ سعید حنایی قاتل عنکبوتی شهر مشهد که 16 زن را در فاصله سال 79 تا 80 به قتل رساند هم در اعترافاتش گفته بود که از نظریات برخی روحانیون(مصباح یزدی) برداشت کرده که باید زمین را از وجود زنان فاسد و بدحجاب پاک کند، آنهم با تجاوز و قتل به وحشیانه ترین شکل. او که تا لحظه آخر و پیش از اعدام خود را یک قهرمان و شیعه معتقد می دانست.
برگردیم به کلام اصلی خودمان و نمونه تایید شده قتل های کرمان؛ حساب کنید وقتی شش جوان( بیست و چند ساله) که دوره ی زیادی از رشد و تکامل شان عقلی شان را سپری کرده اند از گفته های مصباح یزدی برداشت می کنند که باید عده ای را به قتل برسانند برای این که مهدورالدم هستند حالا تصور کنید کودکانی را که بخواهند با قصه های برگرفته از گفته های مصباح یزدی رشد کنند و بزرگ بشوند.آنها چه گونه بار می آیند؟ چه تفکراتی خواهند داشت و چه ها خواهند کرد؟
10 عنوان کتاب کودک از صاحب چنین تفکری هرکدام در شمارگان 5000 نسخه منتشر شده و به عبارتی می شود 50 هزار نسخه و حتمن تجدید چاپ هم شده و می شود و قرار است برسد به دست هزاران کودک معصوم ایرانی که حالا یا خودشان یا پدر و مادرشان برایشان بخوانند. کودکانی که تحت تاثیر نظریات مصباح یزدی رشد کنند بی شک آینده هراسناکی را رقم می زنند.
اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود و قصه های مصباح همین طور منتشر و تجدید چاپ شود من از آینده سرزمینم می ترسم.
پس نوشت: گزارشی بی ربط به مصباح اما درباره تلاش نظام اسلامی برای تربیت کودکانمان و آینده هراسناک
تربیت جوانان مطیع برای تغییر سرنوشت دنیا
نمونه ای از این خبر در سایت رجا نیوز(بدون استثنا دنبال کرده ام بیشتر سایت های وابسته به سپاه و دولت مستقر به این خبر بصورت خیلی زیرکانه لینک داده بودند شاید طوری که خیلی جلب توجه نکند یا شاید به نظرم این طور آمد)
تقریبن قریب به اتفاق دوستانی که اخبار و مسایل سیاسی ایران را دنبال می کنند چه در داخل و چه در خارج از کشور محال ممکن است که مصباح یزدی را نشناسند و ندانند که او یکی از تندروترین روحانیون حال حاضر شیعه است؛ او آنقدر در این زمینه معروف است که برخی رسانه ها، سیاستمداران و روزنامه نگاران او را "رهبر طالبان شیعی" می خوانند.
مصباح یزدی همواره در سالهای اخیر تندترین و خشن ترین قرائت ها را از مذهب شیعه و دین اسلام داشته است، این را خدای نکرده من از روی کینه شخصی یا چنین چیزی نمی گویم، این موضوع را شواهد وتاریخ و حتا خودش می گوید؛ این یک نمونه از سخنان اوست که در 27 مهر سال گذشته در جمع فرماندهان نیروی دریایی سپاه و همزمان با سرکوب اعتراضات مردمی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری گفته است؛
"دشمنان دين اسلام را دينمدارا و تسامح و تساهل معرفي كرده اند" و یا ؛"در اجراي حدود الهي جاي رافت نيست و همانگونه كه نبايد از حدود الهي تجاوز شود، نبايد در اجراي آنها كوتاهي شود" و یا توجه کنید به این قسمت توصیه هایش به فرماندهان سپاه در همین جلسه که ؛"هميشه كساني مانع برقراري عدالت هستند و جز با مجازات تسليم نميشوند از همين رو قرآن اجراي عدالت را متوقف بر آهن و سلاح دانسته است".
نمونه های فراوان دیگری از نظریات مصباح یزدی و برداشت شاگردان و مریدانش در تهران و قم و جاهای دیگرهم موجود است، سخنان و انتقادات او که فتوای حمله گروه های کفن پوش و موسوم به فشار بود را در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی همگان به یاد دارید، و خاطرتان هست که چگونه با هر مقاله و نظر و اتفاقی و به هر بهانه ای این شاگردان اش با چوب و چماق و زنجیر و قمه حمله می کردند به افراد و مراسم و اماکن مختلف. (آنقدر نمونه ها زیاد است که شرح موضوع طولانی و خارج از حوصله می شود)
ساده بگویم به واقع او زبانی جز خشونت نمی شناسد و با زبانی غیر از این سخن نمی گوید و اساسن جز این نمی اندیشد، از همین رو او را "تئورسین خشونت شیعی" می دانم. اما نمونه ای آشکار تر از خشونت در تفکر و نظریات مصباح یزدی را یادآوری کنم؛
شاید هنوز ماجرای قتل های زنجیره ای کرمان در خاطر خیلی ها باشد؛ شهروندانی که توسط چند عضو بسیج کرمان در ابتدای دهه 80 کشته شدند . دراخباری که از این پرونده منتشر شد مجرمان تاکید کرده بودند که فتوای شرعی داشته اند و افرادی که به قتل رسانده اند را مهدور الدم می دانسته اند. این شش نفر در دادگاه درباره قتل 5 شهروند کرمانی با توجه به اعترافات صریح شان، مجرم شناخته شدند، تاسف آور این که دادگاه درباره 13 قتل دیگر و مشابه در شهر کرمان پیگیری خاصی انجام نداد. هر شش مجرم این پرونده در اعترافات خود نحوه وحشتناک قتل ها و حتا تجاوز به مقتولین زن را نیز پذیرفته بودند. و البته تاسف آور تر این که در نهایت هم شش مجرم این پرونده پس از مدتی بازداشت با نفوذ سپاه و برخی چهره های بلند مرتبه در دستگاه قضا آزاد شدند(رادیو زمانه).
اما به نکته مرتبط با مصباح یزدی در این پرونده توجه کنید؛ محمدحمزه مصطفوی(متهم ردیف اول وطلبه مدرسه الهادی قم) در جریان دادرسی مجدد به این پرونده و در پاسخ به قاضی دادگاه که از او پرسیده «آیا مجوز قتلها کتبا یا شفاها به شما داده شده؟» گفته است: «کسی به ما دستور کتبی یا شفاهی نداده،اما با توجه به نواری که از آقای مصباح داشتیم، به این نتیجه رسیدیم.» او همچنین در جواب این پرسش قاضی که «آیا چنین نواری موجود است؟» گفته: «این نوار را ندارم. فکر میکنم در حسینیه کرمان موجود باشد...»
مقاله شهرام رفیع زاده در این باره در گویا نیوز(مهر82)
آنقدر نمونه آشکار از تفکرات خشونت بار مصباح یزدی وجود دارد که نمی خواهم این نوشتار را به موارد تایید نشده و شنیده ها آلوده کنم وگرنه روایت است که ؛ سعید حنایی قاتل عنکبوتی شهر مشهد که 16 زن را در فاصله سال 79 تا 80 به قتل رساند هم در اعترافاتش گفته بود که از نظریات برخی روحانیون(مصباح یزدی) برداشت کرده که باید زمین را از وجود زنان فاسد و بدحجاب پاک کند، آنهم با تجاوز و قتل به وحشیانه ترین شکل. او که تا لحظه آخر و پیش از اعدام خود را یک قهرمان و شیعه معتقد می دانست.
برگردیم به کلام اصلی خودمان و نمونه تایید شده قتل های کرمان؛ حساب کنید وقتی شش جوان( بیست و چند ساله) که دوره ی زیادی از رشد و تکامل شان عقلی شان را سپری کرده اند از گفته های مصباح یزدی برداشت می کنند که باید عده ای را به قتل برسانند برای این که مهدورالدم هستند حالا تصور کنید کودکانی را که بخواهند با قصه های برگرفته از گفته های مصباح یزدی رشد کنند و بزرگ بشوند.آنها چه گونه بار می آیند؟ چه تفکراتی خواهند داشت و چه ها خواهند کرد؟
10 عنوان کتاب کودک از صاحب چنین تفکری هرکدام در شمارگان 5000 نسخه منتشر شده و به عبارتی می شود 50 هزار نسخه و حتمن تجدید چاپ هم شده و می شود و قرار است برسد به دست هزاران کودک معصوم ایرانی که حالا یا خودشان یا پدر و مادرشان برایشان بخوانند. کودکانی که تحت تاثیر نظریات مصباح یزدی رشد کنند بی شک آینده هراسناکی را رقم می زنند.
اگر اوضاع بر همین منوال پیش برود و قصه های مصباح همین طور منتشر و تجدید چاپ شود من از آینده سرزمینم می ترسم.
پس نوشت: گزارشی بی ربط به مصباح اما درباره تلاش نظام اسلامی برای تربیت کودکانمان و آینده هراسناک
تربیت جوانان مطیع برای تغییر سرنوشت دنیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر