یکشنبه

سیاه بازی کودتاچیان برای انحراف رسانه ها و افکار عمومی

من خبر انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اولی احمدی نژاد را یک بازی کثیف رسانه ای برای رسمیت بخشیدن به دولتی می دانم که نه تنها همچنان از نظر احزاب و گروه ها و اکثریت مردم ایران و حتا مراجع تقلید شیعه نامشروع است بلکه دستش به خون صدها جوان ایرانی آلوده است و همچنان نیز مشغول سرکوب مردم است.
کمی که از دور تر هم نگاه می کنم ،می بینم در طول چهار سال گذشته از این دعواهای ساختگی برای سرگرم کردن رسانه های منتقد وانحراف افکار عمومی از ناتوانی های دولت وقت، کم نبوده است . برای نمونه می توانم هزاران انتقاد وتوصیه ، گفت و گو و خبری را مثال بزنم که تا همین چندی پیش درباره مخالفت مجلس با دولت نهم منتشر شده است، طوری که هر روز حجم زیادی از خبرهای رسانه ها(حتا رسانه های منتقد) در اختیار فراکسیون اصولگرایان حامی احمدی نژاد در مجلس بوده و هر روز مثلن اطلاع می دادند که می خواهند این وزیر را استیضاح کنند یا آن یکی را مورد سوال قرار دهند یا ... که این خبرها به غیر از این که اسامی این راه یافتگان به مجلس را مدام در ذهن مخاطب به عنوان مثلن مخالف احمدی نژاد و دولت تکرار و حک کند کار دیگری انجام نداد و در نهایت دیدیم که وقت انتخابات همین نمایندگان منتقد چگونه از او حمایت کردند و هنوز هم این کار را انجام می دهند. از دیگر سو هم برای احمدی نژاد و رهبرش نیز بد نشد ، چرا که می توانستند مانور بدهند که در همزمانی روی کار بودن دولت و مجلسی از یک جناح بیشترین انتقادها روی داده و مخالفت های بسیاری هم شده است، اما ریز که نگاه کنیم می بینیم که برخی از منتقدانی که این دعوای ساختگی را جدی گرفته بودند از همین گروه مانند دکتر عماد افروغ ، خوش چهره یا سعید ابوطالب و خادم در مجلس هفتم به طور کلی حذف شدند.
به گمانم نمایندگان فراکسیون حامی احمدی نژاد(یا همان اصولگرایان) و حامیان رسانه ای شان در روزنامه های کیهان ،رسالت ، جام جم و همین طور حتا خبرگزاری ها و وبسایت های مختلف اینترنتی با این همه خبر و اظهارنظر یا یادداشت های مثلن انتقاد آمیزی که دراین دو سه روز گذشته منتشر کرده اند در حقیقت به همان بازی گذشته ادامه می دهند و اصلن مشکلی با رحیم مشایی و احمدی نژاد ندارند.
عباس سلیمی نمین امروز مثلن یادداشت انتقاد آمیزی نوشته توی روزنامه جام جم (این جا). به عنوان یک مخاطب معمولی وقتی که این یادداشت را بخوانید بیش ازهر چیزی که توی ذهنتان تکرار می شود، واژه رییس جمهور است که برای احمدی نژاد به کار رفته و البته دولت و کابینه دهم. یا مثلن این یادداشت حسین شریعت نداری در کیهان (این جا) نشان می دهد که آنها پیش تر از انتقاد از احمدی نژاد و بیش از آن که برایشان انتصاب رحیم مشایی مهم باشد در حال تکرار واژه های دروغی نظیر 25 میلیون رای، رییس جمهور منتخب، انتخاب شایسته اکثریت مردم و دولت دهم هستند.
با این استدلال معتقدم که اگر بخواهیم حجمی از روزنامه ها و یا وبسایت های خبری یا حتا وبلاگ هایمان را به این موضوع اختصاص بدهیم ما هم دانسته یا ندانسته شریک بازی آنها در منحرف کردن افکار عمومی از نامشروع و غیرقانونی بودن دولت برآمده از کودتا و تقلب شده ایم، و درحقیقت پا روی اعتقاد بسیاری از دوستان ، همکاران و هموطنانمان گذاشته ایم که در اعتراض به کودتای آقای خامنه ای و حلقه اطرافیانش کشته، زخمی و یا زندانی شده اند و رای شان به هیچ گرفته شده است.

چهارشنبه

هاشمی رفسنجانی چه خواهد کرد؟


از ابتدای این هفته خبرهایی منتشر شد بر این پایه که قرار است تا آیت الله هاشمی رفسنجانی نماز جمعه هفته جاری را در تاریخ 26 تیرماه برگزار کرده و امامت جماعت را پس از گذشت نزدیک به دو ماه مجددن بر عهده بگیرد.

در نگاه اول شاید به جهت کم گویی ها و به تعبیری سکوت آقای هاشمی رفسنجانی در دوماه اخیر و در قبال حوادث روی داده در کشور این مساله چندان جذابیتی نداشته باشد اما در یک نگاه دقیق تر آشکار می شود که برگزاری این نماز جمعه از سوی رییس مجلس خبرگان رهبری در شرایط حاضر سیاسی کشور بسیار مهم و تاثیر گذار خواهد بود و بلکه حتا به یک نطق سرنوشت ساز و تعیین کننده منجر شود.

مسایلی که در کنار نام آیت الله هاشمی رفسنجانی در ماه های اخیر مطرح شده از جمله جبهه گیری همه جانبه اصولگرایان طرفدار محمود احمدی نژاد پیش از انتخابات برعلیه او و حتا اتهاماتی که شخص احمدی نژاد در مناظره تلویزیونی با میرحسین موسوی درباره داشتن فساد مالی و یا حمایت پشت پرده از موسوی به او و خانواده اش وارد کرد (که همچنان نیز دایره این اتهام زنی از سوی نزدیکان رییس دولت نهم بخصوص سخنگوی دولت ادامه دارد) و همین طور شایعاتی مبنی بر تلاش اش برای تشکیل شورای رهبری همه می تواند اقامه نماز جمعه این هفته تهران توسط او که تاکنون هیچ فرصتی برای حضور و ابراز نظراتش نیافته را پراهمیت تر کند.

شاید این طور تلقی شود که هاشمی رفسنجانی به جبهه گیری های مخالفان خود در طول سالهای گذشته به نوعی عادت کرده باشد و این را جزیی از قواعد سیاسی در نظام جمهوری اسلامی بداند ،اما دور از انتظار خواهد بود که او از کنار شایعاتی در حد تلاش برای تشکیل شورای رهبری و یا تجمیع اعضای خبرگان برای تغییر رهبری پس از انتخابات اخیر یا اتهامات وارده به خود و خانواده اش و همچنین حمایتش از میرحسین موسوی به راحتی بگذرد و در این موارد اظهار نظر نکند.

دلایل انتظار واکنش از سوی هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه 26 تیرماه نیزمی تواند در وهله اول سابقه تاریخی او دراعلام مواضع اش بخصوص در خطبه های نماز جمعه سالهای گذشته از ابتدای انقلاب تاکنون باشد و در وهله دوم نیز می تواند موارد بخصوصی مانند تلاش اش برای حمایت از میرحسین موسوی برای انتخاب مجدد به سمت نخست وزیری در سال 64 و یا واکنش اش در قبال اتهامات وارده از سوی حامیان احمدی نژاد و بخشی از جناح محافه کار در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و شکایت به رهبری و یا حتا نامه ی اخیر او به آیت الله خامنه ای در19 خرداد ماه امسال مورد استناد قرار بگیرد.

در این مورد اخیر اگر چه هاشمی رفسنجانی پس از اتهامات علنی رییس دولت نهم در مناظره تلویزیونی با میرحسین موسوی به خود وخانواده اش در نامه ای سرگشاده به آیت الله خامنه ای از سکوت وی درقبال این اتهام زنی ها گله کرده بود و حتا در جمله ای معنا دار با اشاره به فوت آیت الله خمینی و همچنین آیت الله بهشتی به رهبر جمهوری اسلامی یادآوری کرده بود که « اکنون که بسیاری از همسنگران قدیم که یا به فیض عظمای شهادت رسیدند و یا به دیار باقی شتافتند در بین ما حضور ندارند، شما مانده‌اید و من و معدودی از یاران و همفکران قدیم» اما بازهم چون پاسخی درخور توجه از جانب رهبری دریافت نکرد این فرصت همچنان پیش او محفوظ ماند تا در موقعیتی مناسب بتواند از مواضع اش بگوید و نظراتش را درباره مسایل اخیر بیان کند.

از سویی بی اعتنایی آیت الله خامنه ای به اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی در حالی بود که ایشان در همین نامه سرگشاده پیش از برگزاری انتخابات تلویحن به رهبری هشدار داده بود که «با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنه‌های خطرناک و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح می‌دانید اقدام موثری بنمایید و مانع شعله‌ورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.» و با انتشار این نامه سرگشاده در حقیقت دست رهبری در حمایت آشکارش از محمود احمدی نژاد و تلاش برای پیروزی او در انتخابات را خوانده و رو کرده بود.

با این همه اما همگان به خاطر دارند که آیت الله خامنه ای بی اعتنا به سیاست هایش دراین زمینه ادامه داد تا در اولین نماز جمعه پس از انتخابات در خطبه هایی که بسیاری آن را تاییدی بر سرکوب و بکارگیری خشونت گسترده نیروهای امنیتی ،نظامی و انتظامی برعلیه اصلاح طلبان و همچنین معترضان به نتایج انتخابات می دانند، بی توجه به وزن سیاسی آیت الله هاشمی رفسنجانی و مقام سیاسی او حتا وجود اختلاف نظر با وی را در «موارد متعدد» تایید کرده و با اعلام حمایت علنی و بی پرده از رییس دولت نهم تاکید کرد که در بسیاری موارد نظر محمود احمدی نژاد به او نزدیک تر است .

از سوی دیگر اما هرچند آقای هاشمی رفسنجانی هیچ گاه پیش از انتخابات از کاندیداتوری میرحسین موسوی به طور صریح و شفاف حمایت نکرد اما همگان با توجه به سابقه تاریخی حمایت او درمیانه سال 64 از نخست وزیری مجدد میرحسین موسوی درمقابل مخالفت آقای خامنه ای و همین طور حمایت کامل حزب کارگزاران سازندگی (حزب نزدیک به هاشمی رفسنجانی) ، فرزندان و برخی از نزدیکان او از آقای موسوی در انتخابات اخیر وی را نیز از حامیان میرحسین موسوی می دانند که با توجه به این مساله و حمایت رهبری از محمود احمدی نژاد این احتمال قوت می گیرد که اودر خطبه های این هفته نماز جمعه تهران مواضع اش را آشکار کرده و حداقل در مقام پاسخ گویی به مسایل مطرح شده در این باره بپردازد.

این همه در حالی است که رییس مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مانند تمام مردم ایران در هفته های اخیر شاهد نحوه برگزاری انتخابات ، بدعت در اعلام نتایج آرا از سوی وزارت کشور( که احتمال تقلب در انتخابات را تقویت کرد)، اعتراض کاندیداهای اصلاح طلب به نتایج اعلام شده ، تایید صحت انتخابات از سوی شورای نگهبان و اعتراض مردم به نتایج اعلام شده، اعمال سانسورگسترده بر رسانه ها و بازداشت گسترده فعالان سیاسی اصلاح طلب و بسیاری از روزنامه نگاران نیز بوده است.

در این باره بدون شک اعتراض مردم و دو کاندیدای اصلاح طلب و بخصوص بازداشت بسیاری از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی (که حتا شامل حال دخترش فائزه و اقوامش شد) که او با بسیاری از آنان در گذشته ارتباطاتی نزدیک داشته است نیز مورد توجه وی خواهد بود.

همچنین با توجه به ذکاوت آقای هاشمی رفسنجانی در سیاست ورزی ، اعتراض بسیاری از مراجع تقلید شیعه، احزاب و گروه های سیاسی به نتایج انتخابات و سرکوب معترضان وحتا سکوت سنگین دیگر مراجع ، روحانیون و گروه های همسو با جناح حاکم از دید او پنهان نمانده و این مساله فضای راحت تری را برای ابراز نظرات او در فرصت پیش رو فراهم کرده که باز بر اهمیت و سرنوشت ساز بودن اقامه نماز جمعه این هفته حداقل برای خود او و کسانی که خط و مشی او را در نظام قبول دارند می افزاید.

هر چند مانند دیگر اتفاقات روی داده در نظام جمهوری اسلامی و حرکات غیر قابل پیش بینی شخصیت های سیاسی اش شاید نتوان تصویر و انتظار درستی از مواضع و اظهارات آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه این هفته تهران داشت اما با این حال و با توجه به تمام مسایل ذکر شده می توان اضطراب و اهمیت آن را به راحتی احساس کرد. موضوعی که از هم اکنون گمانه زنی ها در میان چهره ها ، نخبگان و احزاب سیاسی کشور را موجب شده و حتا اذهان عمومی پرسش هایی را مطرح می کند، این که آیا لحظه انتخاب و تصمیم گیری آیت الله هاشمی رفسنجانی فرا رسیده ؟ و بالاخره این که هاشمی رفسنجانی در کدام سوی ماجراهای اخیر قرار خواهد گرفت؟

درحقیقت بسیاری منتظرند تا ببیند پس از «چه باید کرد» آقای خامنه ای و نسخه ای که ایشان با تایید انتخابات برای مردم معترض به نتیجه آن پیچید آیت الله هاشمی رفسنجانی چه خواهد کرد.

پس نوشت:
احتمالن دوستان چشم هایش و دوستان فیس بوکی ام و کسانی که مرا از نزدیک می شناسند می دانند که من هاشمی رفسنجانی را یک سیاستمدار زیرک و کاربلد می دانم و دیگر لازم به توضیح نیست، اما این مطلب را فارغ از این نگاه نوشته ام. من هم نمی دانم او روز جمعه چه واکنشی از خودش نشان خواهد داد اما هر چه هست نگاهم نسبت به او تغییر نمی کند چون او را مرد سیاست می دانم و سیاست( به معنای واقعی و دور از احساسات)، بازی های بسیار دارد

پسا پس نوشت: این مطلب را روز دوشنبه نوشته ام و می خواستم جای دیگری منتشرش کنم که منتشر نشد، حالا این جا منتشرش کردم.


شنبه

تحریم بی بی سی چه کسانی را خشنود می کند!

دوستانی در فیس بوک ، بالاترین ، تویتر و بعضن توی وبلاگستان این روزها چیزی را زمزمه می کنند که به گمانم به هیچ وجه ممکن منطقی نیست. تحریم بی بی سی فارسی ، حرفی است که در فضای احساسی پس از انتخابات مطرح شده و این روزها به گمانم کسانی نادانسته به آن دامن می زنند. با وجودانتقاداتی که خودم هم به تلویزیون بی بی سی دارم اما فکر نمی کنم این نوع برخورد با این رسانه درست باشد، چرا که نقش بسیاری در خبررسانی و تحلیل شرایط پس از انتخابات داشته است و خواهد داشت و کسی نمی تواند منکر این مساله باشد.
قوانین کل رسانه های دنیا یک چیزی است و هر رسانه ای هم جدای این برای خودش چارچوب هایی دارد که با توجه به قوانین جاری آن کشور و سیاست های خارجی آن تدوین شده است. بی بی سی هم یکی مثل دیگر رسانه ها. اگر بنا باشد که رسانه ها همه آن چیزی که ما می دانیم و می بینیم و می خواهیم را منتشر کنند که باید همه روزنامه های ایران را هم تحریم کنیم. و اصلن همه رسانه های دنیا را، اما ما این کار را نکرده و نمی کنیم بلکه می رویم سراغ روزنامه یا رسانه ای که به ما نزدیک تر است یا اطمینان بیشتری به آن داریم. این طبیعی ترین واکنش سلیقه ای مان به یک رسانه است، اما هیچوقت از دیگران هم نمی خواهیم با ما هم عقیده و هم سلیقه باشند و مثلن یک نوع روزنامه بخوانند یا یک کانال تلویزیونی را نگاه کنند.
ما هر روز می بینیم و می خوانیم فلان جا فلان اتفاق افتاده تا این خبر تایید نشود که یک رسانه مثل بی بی سی نمی تواند منتشرش کند، گیریم که منتشرش کرد بنا به گفته و خواسته ما، تکذیب که شد چه کار کند؟ پس باید به این رسانه حق بدهیم که اول از صحت و سقم موضوع باخبر شود بعد از اعتبارش خرج کند.( خبرهایی که در همین چند روز گذشته بارها منتشر شده و بعد تکذیب شده اند را یک مرور کنید) چون این رسانه هم مثل رسانه های تصویری و صوتی دیگر فارسی اهم از رادیو فردا و صدای آمریکا و زمانه و خیلی های دیگر دفتری یا خبرنگار رسمی در ایران که ندارد، پس باید اول مطمئن شود بعد انتشارش بدهد.
اصلن چطور است که از رهبر نظام اسلامی گرفته تا تمام ریز و درشت های حکومت، همه ی اتفاقات اخیر را به بی بی سی نسبت می دهند و از این طرف هم برخی روزنامه نگاران و دوستان ماهم با بی مهری مضاعف چنین اتهامی را البته به شکلی برعکس به آن می زنند. یعنی نمی شود لحظه ای فکر کرد به تاثیر گذاری این رسانه که این همه سران این حکومت را برآشفته کرده است؟
ما نمی توانیم از یک رسانه انتظار داشته باشیم که حرف ما را بزند، اگر چنین خواسته ای داشته باشیم پس چه فرقی میان ما و مثلن آقای خامنه ای و طرفدارانش هست. رسانه کار خودش را می کند و ما اگر خیلی تاثیر گذاریم باید حرکتی را در جامعه مان پایه گذاری کنیم که رسانه مجبور باشد درباره اش حرف بزند و تحلیل کند، همان طور که اعتراضات گسترده پس از انتخابات تمام رسانه های دنیا را مجبور کرد تا میز ایران تشکیل بدهند و هر لحظه خبر رسانی کنند. (الحمدلله حالا عهد دقیانوس نیست و ابزار به اندازه کافی داریم )
می دانم ممکن است حالا دوستانی بحث اتفاقات 18 تیر را مثال بزنند و این که پوشش کمی در بی بی سی داشته ، اما بی بی سی هم خبرش را پخش کرد آنهم چند بار.این رسانه هم درد سر تایید خبر از سوی منابع رسمی را دارد، همانطور که خیلی از رسانه ها دارند. تازه به گمانم اصلن مسولان بی بی سی فارسی این بخش گفت و گو و ارتباط با مخاطبان را برای برون رفت از همان چارچوب های یک رسانه حرفه ای تشکیل داده اند که حرف مردم ما را به شکلی راحت تر پوشش بدهند. ممکن است بعضی ها هم به شیوه بیان و لحن اخبار اعتراض داشته باشند که به نظر من هم کمی آزاردهنده است ، اما غیرقابل تحمل نیست.
اساتید ، دوستان من و کسانی که تحریم بی بی سی را پیش می کشند باید بدانند که اول از همه شروع این بحث به مذاق آقای خامنه ای ، احمدی نژاد و همدستانشان در حکومت کودتا خوش خواهد نشست و بعد هم جز این که تاثیر ناخوشایندی بر دوستان و همکاران مان در بی بی سی داشته باشد، حرکت موثری نخواهد بود.
آیا نمی شود انتقاد کرد که بحث تحریم را پیش می کشید؟

پس نوشت: لازم هم می دانم توضیح بدهم که من برای بی بی سی کار نمی کنم و تها هدفم نقد حرف دوستانم بود که این روزها مطرح شده است.